شامیرام داودپوریان
نام هر شئ هویت آن را مشخص می کند. هنگامی که به مفهوم یک اسم پی ببریم، متعاقبأ اطلاعاتی را که آن اسم به همراه دارد درک خواهیم کرد. نخستین مرحله شناخت انسانها از هم< با نامیدن یکدیگر آغاز می شود. در نظریه اسم گفته می شود که هیچ چیزی معنی ندارد مگر اینکه دارای اسم باشد. "افسانه آفرینش" که نخستین منظومه بشریت است چنین آغاز می شود که در ابتدا فقط آشفتگی بود و هیچ چیزی نام نداشت. هنگامی که آسمانها در بالا هنوز نام نداشته و هیچ مسکنی در زیر با نام نامیده نشده بود وقتی هیچ اسمی ثبت نشده بود در نتیجه می توان نتیجه گرفت که تا هنگامی که هیچ چیزی نام نداشت وجود خارجی هم نداشت. از آنجا که نامیدن بنوعی آفریدن بشمار می رود، نام شخص مفهومی بیش از وسیله تشخیص او بوده است . نام، منشأ شخصیت و سرزندگی هر فرد است. نابود کردن نام شخص به مفهوم نابودی ابدی شخص بود و بنابراین بیشتر نامهای باستانی به مفهوم فرا خواندن نیروهای آسمانی و حاکی از سرسپردگی به یک خدای ویژه به شمار می رفت بدان امید که شخص، تحت حمایت ویژه آن خدا یا الهه قرار بگیرد. نام هایی چون "ایشتار محبوب من است" یا "اَدَد وارثی اعطا کرده است"، "مردوک حامی من است" و مانند آنها نمونه هایی از نام های باستانی به شمار می روند. در زمینه نام، بابلی ها با مصری ها نقطه نظرهای مشتراک داشتند. آن ها معتقد بودند که نام هر چیزی با طبیعت اساسی آن ارتباط دارد. مصری های باستان اعتقاد داشتند که نام یک شخص نمود موثری از خود آن شخص است
اولین نتیجه وجود یک اسم این است که باعث شناخته شدن حامل آن می شود. ساکنان خاوردور اعتقاد داشتند که اسم خوب معادل سرنوشت خوب است و چون این اسم روی زندگی دارنده آن اثر خوب می گذارد، حتی شاهزاده ها از اسامی خاصی استفاده می کردند تا ادعا کنند که فرزندان خدایان هستند و این اسامی را خدایان به آنها اعطا کرده اند. مثلأ نام شهر بابل به معنی "دروازه خدا است" و این نام را به این منظور به شهر داده بودند تا اطمینان حاصل کنند که اثر خوبی بر روی شهر و مردم آن دارد. در مورد انسان ها، نام هایی که انتخاب می کردند می توانست نمایان گر یک آرزو، برکت باشد. بومی های امریکا پیچیده ترین روش نامگذاری را دارند. در رسوم آنها اسامی بر فرزندانشان گذاشته می شد که توصیفی باشند. همچنین در طول زندگی یک فرد امکان داشت چند بار نام او تغییر یابد و این امر بستگی به تجارب زندگی شخص در طول زندگیش داشت. بیشتر اسامی بومی ها مانند صدف و گل و مروارید از طبیعت گرفته شده بود. از نظر روانشناسی چنین مطرح می شود که نام شخص در شکل گیری شخصیت او در حین رشد نقش بسیار مهمی دارد. تحقیقات روانشناسی نشان گراین امر است که کودکانی با اسامی نامناسب در حین تحصیل دچار افت می شوند و در طی دوره ابتدایی تحصیل محبوبیت کمتری در میان همکلاسی های خود دارند. در دوران تحصیل در دبیرستان هم بیشتر این افراد تمایل به روان پریشی دارند و دچار آسیبهای روانی بیشتری می شوند
در جامعه آشوری نام گذاری در طول تاریخ شامل تغییرات بسیاری شده است. اسامی باستانی آشوری اسامی ترکیبی بوده اند که باورها و برداشتهای آنها را از زندگی نشان می داد. به عنوان مثال سناخریب به معنای" خدای سین` شمار برادرها را ازدیاد بخشد می باشد. نام اسرحدون به معنای" آشور یک برادر داده است" می باشد. آشور بانی پال هم یعنی" آشور آفریننده پسر است". نام هایی مانند نینوی، نین لیل، نین گیرین و نین سون از کلمه نین به معنی بانو مشتق شده است. در کنار این نام ها اسامی خاصی مانند دیسان و بِروز و شامیرام، رامینا و.....مورد استفاده قرار می گرفت. پس از گرویدن به مسیحیت در قرن سوم بعد از میلاد، آشوری ها از اسامی مقبول در دیانت جدید استفاده کردند. اسامی ذکر شده در تورات و انجیل مانند یعقوب، یوسف، ایشو، شموئیل و....متداول شدند و از آنجا که آشوری ها بعلت تغییر مذهب اسامی قبلی را که یادآور باورشان به بت ها بود را کنار گذاشته بودند، در ایالات خود مختار آشوری و بخصوص در مناطق کوهستانی آشور، اسامی خاصی مانند بریخا ـ ممو ـ منتو ـ زنگو ـ منگو ـ کتوـ خمو ـ گَگو ـ بَرخو ـ خِندو ـ مریوا ـ جندو و... (برای مردان) و زِکتو ـ خَمی ـ گولی ـ چورری ـ هِندی ـ سولطی ـ صادی ـ سورمی ـ نازی ـ کِشمِش ـ ـ هَمَنی ـ نَنو ــ و... (برای زنان) مورد استفاده قرار می گرفت. در عین حال اسامی بیگانه نیز گاهی شنیده می شد که نشان از تأثیر فرهنگ های بیگانه ای است که در مجاورت کلنی های آشوری مستقر بوده اند. به عنوان مثال اسامی زرتشتی مانند فریدون، بهنام، هرمز و...یادآور قدیسان مسیحی می باشند که اصالتأ زردشتی بوده اند. اسامی کردی مانند گلیزار، گلاویژ، خاتون و...همچنین اسامی ترکی و عربی مبین امر فوق می باشند
از نیمه دوم قرن نوزدهم که رسولان غربی به مناطق آشوری نشین کردستان و آذربایجان اعزام شدند تا مسیحیت را تبلیغ کنند، اسامی غربی غیر مذهبی هم وارد فرهنگ جامعه آشوری شد. از آن زمان به بعد نام جان جایگزین یوخنه، ژوزف جایگزین یوسف، جورج جایگزین گیورگیس ، ربکا جایگزین ربقه، راشل جایگزین راخیل و الخ....شد. اما کار استعمال این اسامی خارجی به جایی رسید که نام هایی بی مسما هم چون وایت اسنو، هیتلر، استالین و... بر فرزندان قومی که یکی از بنیان گزاران تمدن جهانی است نهاده شد. البته مهاجرت های بی شمار این قوم بلا دیده بخصوص بعد از دو جنگ جهانی، اسامی ملتهای گوناگونی را وارد فرهنگ ما کرد. برای مثال اسامی روسی مانند والودیا، یورا، سریوژا، سرگئی، زینا، لیدا، آکسینیا و.....حاصل چندین دهه زندگی در روسیه و گرجستان و اوکراین می باشد. وهمچنین اسامی عربی که حاصل صدها سال همزیستی با اعراب می باشد
اما چرا اسامی بیگانه نفی می شود؟ آیا این اسامی نشان از مدرنیسم نیست و آیا نباید طبق زمانه پیش برویم و چهره ای مدرن و امروزی داشته باشیم؟ آیا زمان اسامی قدیمی سر نیامده است؟ همان گونه که قبلأ متذکر شدیم نامی که بر فرزندان خود می گذاریم بر شکل گیری شخصیت آنها تأثیر می گذارد. هنگامی که فرزند خود را ژاک، ژان یا لوسی می نامیم، او قطعأ با جامعه اصلی خود احساس یگانگی نخواهد کرد. تأثیر این بیگانگی بر روان فرزندانمان بدینگونه خواهد بود که وی خود را متعلق به جامعه آشوری نخواهد دانست و در قبال آن احساس مسئولیت نخواهد کرد. از آن گذشته فردی که در یک جامعه زندگی کند بدون این که تعلق خاطری به آن داشته باشد بدون شک دچار آسیب روانی خواهد شد و این اختلال موجب عدم موفقیت وی در جنبه های مختلف زندگی خواهد شد. هم از این رو است که به آنان که خواستار تشکیل خانواده و به دنیا آوردن فرزند هستند توصیه می شود که بر فرزندان خود اسامی اصیل آشوری بگذارند تا دارای هویت و شخصیت مستقل و سالم بشود
البته باید گفت که تأثیر فرهنگ آشوری بر جوامع اطراف خود و بخصوص جامعه ایرانی به حدی بوده است که بسیاری از اسامی ایرانی ریشه آشوری دارند. برای مثال اسمی مانند ننه که در فرهنگ ایرانی به عنوان مادربزرگ مورد استعمال قرار می گیرد از ریشه نانا یا اینانا است که نام الهه مهم سومری (معادل ایشتار بابلی) می باشد. این اسم تا کنون به صورت ننو بر فرزندان دختر نهاده شده است. هم چنین بابا که پیشوند تعدادی از اسامی ایرانی مانند باباجان است از بابا خدا گرفته شده که در آشوری ها نیز مرسوم بوده است. نام سندباد که یک اسم قدیمی و نام قهرمان افسانه سندباد بحری (از کتاب هزار و یک شب) می باشد، فرم تغییر یافته "سین بالات" است که یک نام آشوری قدیمی و منسوب به سین خدای ماه می باشد
البته باید گفت که تأثیر فرهنگ آشوری بر جوامع اطراف خود و بخصوص جامعه ایرانی به حدی بوده است که بسیاری از اسامی ایرانی ریشه آشوری دارند. برای مثال اسمی مانند ننه که در فرهنگ ایرانی به عنوان مادربزرگ مورد استعمال قرار می گیرد از ریشه نانا یا اینانا است که نام الهه مهم سومری (معادل ایشتار بابلی) می باشد. این اسم تا کنون به صورت ننو بر فرزندان دختر نهاده شده است. هم چنین بابا که پیشوند تعدادی از اسامی ایرانی مانند باباجان است از بابا خدا گرفته شده که در آشوری ها نیز مرسوم بوده است. نام سندباد که یک اسم قدیمی و نام قهرمان افسانه سندباد بحری (از کتاب هزار و یک شب) می باشد، فرم تغییر یافته "سین بالات" است که یک نام آشوری قدیمی و منسوب به سین خدای ماه می باشد
No comments:
Post a Comment