هلن سن ونسان
در هکاری روستاهایی وجود داشتند که عشایر آشوری وعشایر کرد با هم زندگی می کردند و با هم متحد و متفق بودند. در بزگهی یمین طایفهی جیلو و تخومه با بعضی از طوایف کرد، و در بزگهی یسار طایفهی بَز و تیاره با بعضی از طوایف دیگر کرد زندگی میکردند. برای مثال اگر جنگی بین تیاره و یا تخومه پیش میآمد اکراد ساکن این روستا ها از آشوریان دفاع می کردند. یا برعکس اگر اکراد با هم جنگ داشتند آشوریان هم به یاری آنها میشتافتند
س: قبول این که آشوریان با هم میجنگیدند برای من مشکل است. قاعدتا باید پشتیبان یکدیگر و متحد هم میبودند
ج: سیستم این گونه بود. بعضی میگویند که رود زَوَه آنها را تقسیم کرده بود به روستاهای سمت چپ رودخانه و روستاهای سمت راست. بعضی دیگر میگویند میر جولمرگ (امیرکرد منطقه) آنها را به سمت چپ و سمت راست تقسیم کرد. این سیستمی بود که از طریق آن قصد داشت مناطق و عشایر را تحت کنترل خود درآورد.
س: حال در مورد نینب به عنوان یک شاعر گفتگو کنیم. از کی شروع به شعر گفتن کردید و چطور شد که نیاز به سرودن را در خود احساس کردید و در باره چه موضوعاتی شعر میگویید؟ بعضی معتقدند که اشعارتان سنگین هستند و درکشان آسان نیست. در این مورد لطفا توضیح بدهید
ج: سیستم این گونه بود. بعضی میگویند که رود زَوَه آنها را تقسیم کرده بود به روستاهای سمت چپ رودخانه و روستاهای سمت راست. بعضی دیگر میگویند میر جولمرگ (امیرکرد منطقه) آنها را به سمت چپ و سمت راست تقسیم کرد. این سیستمی بود که از طریق آن قصد داشت مناطق و عشایر را تحت کنترل خود درآورد.
س: حال در مورد نینب به عنوان یک شاعر گفتگو کنیم. از کی شروع به شعر گفتن کردید و چطور شد که نیاز به سرودن را در خود احساس کردید و در باره چه موضوعاتی شعر میگویید؟ بعضی معتقدند که اشعارتان سنگین هستند و درکشان آسان نیست. در این مورد لطفا توضیح بدهید
ج: من باور دارم به اینکه هر فردی یک خالق است و در یک زمینه خلاقیت دارد منتهی گاهی زندگی این خلاقیت را از او میگیرد . مهم این است که افراد خلاقیت خود را پیدا کنند و آنرا پرورش دهند. من هم در حد هر انسانی تواناییهایی داشتم. شعر گفتن را در نیوزیلند در سال 1991 شروع کردم. حدودا 16 یا 17 ساله بودم. در عراق که بودیم درس و مشقم در مدرسه خوب بود. به ایران که فرار کردیم مدرسهای نبود که بتوانیم در آن درس بخوانیم. در اردوگاه بودیم. آشوریان ساکن این اردوگاه با یاری هم چادری از ملافه و پتو درست کردند و هر کس که سوادی داشت به کودکان و جوانان درس میداد. در آنجا کشیشی بود به نام اپریم که در حال حاضر ساکن نیوزیلند است و در آن زمان دعا و نماز را اجرا میکرد. همچنین معلمی بود به اسم یولیه که الان در لندن زندگی میکند و عمهی دکتر زَک چِری میباشد که آشوریشناس نامداری است. شاید رابی یولیه مهارت زیادی در زبان نداشت اما توانایی خاصی در جلب شاگردان به یادگیری زبان داشت که تاثیربسیار مثبتی بر من گذاشت. فرد دیگر خواهرم نینا بود که انگلیسی و فرانسه به ما درس میداد. در این مدرسهی فقیرانه به درس خواندن ادامه دادیم تا رسیدیم به نیوزیلند. تغییر محیط و زبان و فرهنگ برای من شوک بزرگی بود. زبان انگلیسی من در حدی نبود که کتابهای رمان و یا حتی کتابهای سنگین درسی را بفهمم و انشا بنویسم و با تمام کوششی که میکردم برایم بسیار مشکل بود. در این تنگنا بود که اولین شعرم را گفتم که بیت اول آن به این معنا بود
در این دنیای بزگ و زیبا جایی برای آرامش من نیست
کشیش توما تا حدی من را با صنعت شعری آشنا کرد. مادرم چند تا از شعرهایم را برای دائیاش یعقوب دارش به تهران فرستاده بود. او هم خطاب به من نوشت که اشعار خوب هستند، فقط در شروع امر باید گرامر زبان را به خوبی یاد بگیری وگرنه بهتر است که اصلا شعر نگویی!! و این حرف به یادم ماند و از آن به بعد تلاش بیشتری در یادگیری زبان به کاربردم
س: شعرها پیرامون چه موضوعاتی هستند؟
ج: شعر گفتن منحصر به یک موضوع نیست. من در مورد هر چیزی که روی من تاثیر بگذارد و مرا تکان بدهد شعر مینویسم. می توانم حتی در مورد یک خار هم شعر بنویسم. پس دربارهی هر موضوعی که روحم را لمس کند مینویسم. اما من یک آشوری هستم. در خانهی ما از کودکی در مورد تاریخ جنگهای هکاری، آقا پطروس و غیره حکایت شده و من تعلیم دیدهام. این روایات در ذهنم نقش بستهاند. خود من فرار از طریق کوهها را تجربه کردهام. دیدن اقوام و دیگر آشوریان را در سایر کشورها و خداحافظی دوباره و ترک فامیل را تجربه کردهام . باز همان فرارها و غارتها و کشتارها و نسل کشیهای تاریخ را میبینم که در حال حاضر اتفاق میافتند. طبیعیست که به عنوان یک آشوری این حوادث نا بهنجار در من تاثیر عمیق بگذارند و به همین دلیل بیشتر اشعارم در این رابطه هستند
س: اشعار زیادی هم در مورد عشق و مغازله گفتهای. در مورد عشق شعرهای زیادی گفته شده ولی در مورد مغازله کمتر کسی شعر سروده است
ج: مغازله چیز منفی و بدی نیست. بخشی از آن رابطهی روحی و زیباست. من آنرا با همان زیبائیاش در شعرهایم میآورم. من میخواهم که در اشعارم به زنان جرات و حقانیت بدهم زیرا آنها در این زمینه از حق مساوی برخوردارند. خیلی ها هنوز خجالت میکشند که این احساسات را به زبان بیاورند. هنوز اینها برای ما تابو است. خوشحال خواهم شد که زنان شاعر ما این تابوها را بشکنند. نوشتن این نوع اشعار اشکالی ندارد. چیز بدی نیست و بسیار طبیعیست. تا جائی که به هجو کشیده نشود میتواند بسیار شاعرانه باشد. ضمنا به نظر من باید که روی معنای کلمات مروری بکنیم. به عنوان مثال در زبان ما عاشق به معشوق میگوید من تو را میخواهم یا Ana Byayakh Even
که به انگلیسی میشود: I Want You
این خواستن است نه دوست داشتن. و به جای آن باید گفته شود: من تو را دوست دارم یا
Ana makhubakh even
به هر حال این یک مثال بود و تعداد زیادی از این کلمات و افعال هستند که باید روی آنها کار شود. ما برای خیلی چیزها کلمات مناسبت نداریم و باید زبانشناسان روی آنها کارکنند و کلمات ترکیبی بسازیم. این کار در همهی زبانها انجام میشود
موضوعات جدید در دنیا اتفاق میافتد
که احتیاج به اسامی و کلمات جدید دارند. برای مثال برای کلماتی مانند استثمار لغت
Shubzaza
را و
برای کلمهی سرشماری لغت
را ساختیم Munaama
س: چه تعداد کتاب تا به حال به چاپ رساندهای و چگونه میتوان آنها را تهیه کرد؟
ج: در سال 2000 کتابچهای به اسم "چهار ضربهی دل" در سیدنی به همت انجمن فرهنگی آشوریان سیدنی به چاپ رسید که هزینهاش را آن انجمن متقبل شد و من هم کتابها را در مقابل زحماتشان به آنها هدیه دادم که فکر میکنم نسخهای از آن باقی نمانده باشد. در سال 2003 کتاب دومم را باز در سیدنی چاپ کردم که بعضی از اشعار آن را به زبان انگلیسی ترجمه کردم. این کتاب به زبان آشوری و انگلیسی است. چاپ دوم آن در نوهادرا صورت گرفت که بعضی از شعرهای آن به زبان عربی ترجمه شدهاست. این کتاب در آنجا به سه زبان آشوری، عربی و انگلیسی چاپ شد که اکنون تمام شده ودر دسترس نیست. شاید در آینده بار دیگر تجدید چاپ شود. کتاب سوم در سال 2016 به زبان آشوری چاپ شده که به صورت کتاب الکترونیکی یا
EBOOK
به فروش میرسد. یعنی هر فردی که مایل به تهیه آن باشد میتواند آن را از طریق سایت انتشاراتی انخیدووانا سفارش دهد
آدرس انتشاراتی
www.enheduannapublishing.com
ادامهی گفتگو در شمارهی بعد
آدرس انتشاراتی
www.enheduannapublishing.com
ادامهی گفتگو در شمارهی بعد