بخش دوم
ترجمه : شامیرام
داودپوریان
به هر حال در کل،
بنیادهای قدیمی امپراطوری غالب شد یا می توان گفت که در طولانی مدت موقعیت برتر را بدست آورند. خط میخی (که اکنون در
اشکال بابلی، عیلامی و پارسی قدیمی خود بود)
همچنان در کتیبه های یادبود به
حیات خود ادامه داد. خط آرامی موقعیت زبان اداری (Lingua Franca) را که در امپراطوری آشور بدست
آورده بود حفظ کرد. خدایانِ حاکمان جدید به تدریج شبیه خدایان آشوری شدند. خدای
اعظم پارس ها یعنی اهورا مزدا اکنون از طریق دیسک بالدار آشور نشان داده می شد، الهه ایرانی،
آناهیتا اجزای الهه اشتار را بدست آورد و در نهایت در تمام اهداف عملی کاملأ مشابه
او شد. همین اتفاق برای خدای میترا افتاد که به معادل ایرانی خدایان ناجی آشوری یعنی نبو و نی نورتا تبدیل شد.
این لیست می
تواند طولانی تر شود. تقویم آشوری و اسامی ماه های آشوری در تمام خاور نزدیک باز هم مورد استفاده قرار گرفتند، درست همان
گونه که امروزه نیز هم چنان به کار می روند. سایر استانداردها و مقیاس های
امپراطوری، سیستم مالیاتی و خدمت اجباری،
ایدئولوژی سلطنتی در کل، نماد هنر امپراطوری، سازماندهی دستگاه قضائی، مراسم
دادگاه، اقدامات دیپلماتیک و غیره نیز به همین گونه مورد استفاده قرار گرفتند.
تداوم فرهنگ امپراطوری آشور قطعأ بر مبنای این واقعیت که بابلی ها و مادها به مدت
چندین قرن خراج گزار آشور بودند تقویت می
شد، در حالی که پارس ها به عنوان خراج گزار های قبلی عیلامی ها و مادها، به مدت
طولانی تری تحت تأثیر فرهنگ آشوری بودند. هر دو فاتح نینوا یعنی نبوپالاسار بابلی
وهوخشتره (Kyaxares) مادی قبلأ به عنوان حاکمان آشوری در کشور خود خدمت کرده
بودند.
بنا براین،
امپراطوری آشور علیرغم این واقعیت که خود آشوری ها دیگر حاکمیت آن را به دست
نداشتند به حیات خود ادامه داد. به هر حال، آنها هنوز با حکومت و گسترش آن در ارتباط
بودند. از تحلیل متون نبودید می دانیم که این شاه بابلی کاتبانی را به کار گرفته
بود که در آشور تعلیم یافته و با رسوم
ادبی آن آشنا بودند، و بعـدها همان کاتبان در خدمت کوروش شاه پارس قرار گرفتند. نقش
هنرمندان آشوری در بنای شوش و پرسپولیس قبلأ مورد بحث قرار گرفته است. به نظر می
رسد که حکومت آتورا به عنوان ساتراپی پارس همواره دردست آشوری ها بوده است. کتاب ازرا Ezra) حدود 450 قبل از میلاد) به حاکمی
با نام سنبالات ( سین بالیت در آشوری) اشاره می کند و گزنفون تاریخ نویس یونانی در
نوشته خود در سال 400 قبل از میلاد از حاکمی با نامِ آرامی آبراقوماس (Abracomas) نام می برد.
توسیدیدس(Thucydides) تاریخ نویس یونانی چنین گزارش داده است که در دوره جنگ های پلوپونزها (در حدود
410 قبل از میلاد) آتنی ها یک پارسی به نام آرتافرنز را دستگیر کردند که پیغامی را
از شاه بزرگ به اسپارت حمل می کرد. آن فرد زندانی، و به آتن آورده شده بود و نامه
هایی که حمل می کرد از زبان آشوری ترجمه شده
بودند. البته زبان مورد نظر در اصل آرامی بود که چنان که قبلأ اشاره شد، به عنوان زبان اداری در امپراطوری
هخامنشیان (همان گونه که در آشور بود) ادامه یافت.
به این ترتیب ما
مشاهده می کنیم که 200 سال بعد از سقوط، امپراطوری که توسط آشوری ها به وجود آمده
بود و هم چنین زبان آن، هنوز به طرز قابل
توجهی با آشور(با رنگ و لعابی آرامی) ارتباط داشتند. این وضعیت در زمان حاکمان مقدونی امپراطوری سلوکی نیز
ادامه یافت. محدوده پادشاهی سلوکی در ابتدا
بطور وسیعی محدوده امپراطوری آشور را پوشاند و پایتخت آن بزودی از بابل به
سوریه/آشور انتقال یافت. علیرغم چرخش یونانی طبقه
حاکم و تحمیل زبان یونانی به عنوان زبان رسمی، در منابع یونانی از شاهان
سلوکی عمومأ به عنوان "شاهان سیریا (سوریا)" (توصیفی که هنوز ارتباطی قوی
با آشور داشت) نام برده می شد.
لغت یونانی سیریا
(Syria) و صفت های مشتق شده از آن
یعنی سیریوس (Syios) و سیروس (syros) در
اصل تلفظ های ساده اسیریا (Assyria) و اسیریورز (Assyrios) هستند که سیلاب اول آن ها افتاده است. افتادن سیلاب اول
قبلأ در تلفظ آرامی سلطنتی لغت آشور ملاحظه شده است، و بنابراین، فرم یونانی
احتمالأ از فرم مربوطه در آرامی مشتق شده است. در متون یونانی، معمولأ هر دو فرم
قابل جابجایی هستند و می توانند به هر دو(ایالت پارسی آتورا و امپراطوری آشور)
اشاره کنند. به عنوان مثال استرابو می
نویسد که،" شهر نینوس بلافاصله بعد از سرنگونی سیریانها (Syrians) نابود شده بود." در حالی که دیودوروس که معاصر
او و مسن تر از او بود، به نقل از هرودوت می نویسد که "بعد از این
که اسیریانها(Assyrians) به مدت پنج قرن بر آسیا حکومت کردند مورد تهاجم
مادها قرار گرفتند." تنها در زمان رومی ها بود که دو فرم مذکور معانی متفاوتی
را که امروزه لغات سیریا و اسیریا دارند، به دست آوردند.
سیریا و اسیریا
هنوز قابل جابجایی هستند و به امپراطوری آشور در جغرافی استرابو (که به هر حال تفاوتی
بین آشوری ها (assyrians) وموطن
آشوری ها کنار رود دجله که او از آن به عنوان آتوریا/اسیریا(Assyria/aturia) اشاره می کنند، قائل می شود) اشاره می کنند.
کشور آشوری ها با
پارس و شوش هم مرز است. این نام به بابل و قسمت اعظم سرزمین اطراف آن اطلاق شده که
قسمتی از این سرزمین به عنوان آتوریا (Aturia) نامیده شده است که
شامل نینوس، ....نصیبین تا زگومای فرات، و
قسمت اعظم سرزمین کنار ساحل دور فرات ...و مردمی که امروزه به معنای ویژه کلمه سریانی
نامیده شده اند (شامل کیلیکی ها و فینیقی ها و دریایی که در مقابل دریای مصر و خلیج
ایسوس می باشد) می شود. به نظر می رسد که نام (Syrians) نه تنها از بابل تا خلیج ایسوس ، بلکه در زمانهای باستان از این خلیج تا قفقاز
گسترش یافته بوده... هنگامی که آنان که تاریخ امپراطوری آشوری ها را نوشته اند می
گویند که مادها توسط پارسها برانداخته شدند و سیریانها (Syrians)توسط مادها ، مقصودشان آشوری ها است و نه مردم دیگری به جز آنان که قصرهای سلطنتی را در بابل و نینوس ساختند. و یکی
از این آشوریها، نینوس، مردی بود که شهر
نینوس را در آتورایا بنا کرد و همسر او،
سمیرامیس زنی بود که با شوهرش به رقابت برخاست و بابل را بنا کرد. این دو بر آسیا تسلط
پیدا کردند اما امپراطوری بعدها به دست
مادها افتاد.
دو نسل بعد، پلینی
ارشد (حدود 70 بعد از میلاد) با استفاده از کار استرابو، نام (Assyria) را برای امپراطوری ترجیح می
دهد. هم عصر او فلاویوس ژوزفوس(Flavius
Josefus) به همین ترتیب مصرانه به امپراطوری به صورت (Assyria) اشاره می کند و نام (Syria) را برای اشاره به امپراطوری سلوکی و ایالت رومی سوریه به
کار می برد. این نامگذاری بر موقعیت بعد از حکومت تراژان(Trajan) پیشی می گیرد که بعد از لشکرکشی اش علیه پارتها (116 بعد از میلاد) ایالتی را
در شرق به وجود آورد و آشور نامید (احتمالأ با الحاق ایالت نیمه مستقل آدیابن(Adiaben) که آشوری ها موفق شده بودند آن را ضمیمه موطن باستانی خود کنند).
تفاوت جدید به
وجود آمده بین سیریا (Syria) درغرب و اسیریا
(Assyria) درشرق، شکافته شدن امپراطوری آشور بر
دو ساتراپی هخامنشی آتورا و مادا را مطرح
می کند و می توان آن را به صورت زیر شرح داد.
در روایت استرابو که قبلأ مورد اشاره قرار گرفت، صفت سیروس
(Syros)، هم به
صورت یک مفهوم تاریخی
(که به ساکنان امپراطوری آشور اشاره می کند) و هم به صورت یک توصیف زبان شناسی
بومی (که به متکلمان به زبان آرامی که خود
را آشوری می نامیدند اشاره می کند) مورد استفاده قرار می گیرد. منطقه ای که ماد ـ آشوری
(Syro –Media) نامیده
می شد، قسمت آشوری شده ماد یعنی جایی که آرامی بطور عموم به جای زبان های ایرانی
مورد استفاده قرار می گرفت، بود. این منطقه آرامی زبان که Assyria/Syria است به مدت طولانی توسط امپراطوری سلوکی
کنترل می شد. زمانی که کشور سلوکی ضمیمه امپراطوری روم شد (64 قبل از میلاد)،
محدوده آن آنقدر کوچک شده بود که فقط بخش فرا فراتی آشور/سوریه را در بر می گرفت
که اکنون ایالت رومی سیریا (سوریه) شده بود. به عنوان باقیمانده امپراطوری سلوکی
این منطقه هنوز قویأ به
عنوان آشور تعریف می شد و نیازی به تفکیک آن از آشور باستانی نبود. تنها بعدها
هنگامی که امپراطوری روم بیشتر به سمت شرق گسترش یافت، نیازی برای تفاوت های بیشتر
به وجود آمد. نام سیریا (سوریه) اکنون برای ایالت رومی تثبیت شد، در حالی که نام آشور(Assyria) برای آتورا/ادیابن فرا دجله و همین طوردر آینده برای آشور باستانی در
نظرگرفته شده بود. به نظر می رسد که این تفاوت
منعکس کننده این واقعیات زبانی است که لغات آرامی برای آشور هجای آغازین
خود را در بخش غربی از دست داده اما در لهجه های شرقی آن را حفظ کردند.
جمع بندی: سیریا و اسیریا (بدون توجه به معنی
بعدی آنها در یونانی و لاتین) هردو در اصل به امپراطوری آشور اشاره می کنند، در
ضمن این که متکلمان به زبان آرامی به عنوان آشوری ها شناخته شدند و خط مورد
استفاده آنها به عنوان خط آشوری شناخته شد. چگونه، چه هنگام و چرا این ادغام آشور و آشوری ها با آرامی ها و زبان آرامی به
وقوع پیوست؟
امپراطوری (آشور)
قبلأ در قرن 12 قبل از میلاد فراتر از فرات گسترش یافته بود و از آن نقطه به
بعد آرامی ها اکثریت جمعیت آن را تشکیل دادند.
در قرن 9 قبل از میلاد، پادشاهان آشوری یک سیاست فعال یکپارچه سازی و ادغام را آغاز کردند، و هدف از این سیاست پایان قطعی شورش های بی پایانی بود که در گذشته
خشم امپراطوری را برانگیخته بودند. نتایج این سیاست جدید به زودی مشاهده شد.
کشورهای یاغی اکنون به عنوان ایالات جدید ضمیمه امپراطوری شده بودند و از این طریق
صدها هزار تن از مردم به سایر مناطق امپراطوری رانده شده بودند و کشور ضمیمه شده بار
دیگر به طور کامل و به روش آشوری سازماندهی شده بود. این امر شامل تحمیل یک سیستم واحد مالیاتی و سیستم خدمت اجباری، استانـداردها، اوزان و مقیـاس های واحـد،
تبدیـل شـهر سلطنتـی محلـی به یـک مرکز اداری
آشوری، و بالاتر از همه تحمیل یک زبان و خط جهانی یعنی آرامی بود.
در پایان قرن 8 (ق
.م) سیستم ایالتی تمامی مشرق، از فلسطین تا ایران مرکزی را پوشاند و در قرن 7 (ق .م) توسعه بیشتری یافت. در این زمان در تمام
امپراطوری به آرامی صحبت می شد و فرهنگ امپراطوری آشوری به مدت چندین قرن در
همه جا غالب بود.
آرامی کردن آشور
یک سیاست حساب شده به منظور ایجاد یک وحدت
و هویت ملی بود که قبلأ هیچگاه بدست نیامده بود و امپراطوری به صورت یک توده آزاد
از تجمع ملل وزبان های مختلف باقی مانده بود و در نتیجه بهای آن را پرداخت. با
وجود اینکه زبان اکدی موقعیت خود را به عنوان زبان طبقه حاکم حفظ کرد وکتیبه های
خطی به منظور حفظ پرستیژ مورد استفاده قرار می گرفت، بزودی زبان آرامی بخشی از
سیستم حکومتی امپراطوری شد. بدون تردید آرامی
تنها زبان مردم فرودست، اما کاملأ هم طراز اکدی بود و سرانجام زبان طبقه حاکم نیز
گردید.
ادامه مطلب در شماره آینده
No comments:
Post a Comment