Email: shamiram5@gmail.com

انجمeEmail: shamiram5@gmail.com
ن زنان آشوری -Emai تهران - ایران

Friday, July 5, 2013

مراسم عید پاک در سنندج

سیروس هرمزی
   پنجشنبه قبل از روزه بزرگ (خمشو شاباد سکرانا) نامیده می شد. در این روز آقایان دور هم جمع می شدند و تا آنجایی که می توانستند از خوراکی و نوشیدنی خود را اشباع می کردند تا بظاهر مدت پنجاه روز دیگرنوشیدنی و غیره میل نفرمایند. نشان به آن نشانی که این تعهد بیشتر از یکی دو روز بطول نمی انجامید و باز روز از نو روزی از نو. اکثر خانمها این پنجاه روز را از گوشت و روغن روزه می گرفتند. غذای روزه هم عبارت بود از انواع لوبیا (ماشی) سفید و قرمز و عدس (پطاخن). برای صبحانه. کنجد یا ششمه را درماهی تابه (مقله) تفت می داده وآن گاه با چرخ دستی یا هونگ آن را بصورت خمیر درمی آوردند و با شیره انگور و گاهی با مغز گردو مخلوط می کردند که صبحانه ای بسیار مقوی و لذیذ می شد.                                                   
   در فاصله روزه، مرد خانواده به بازار گندم فروشها می رفت و بسته به تعداد افراد خانواده و اوضاع مالی خود دو یا سه گونی گندم از بازار خریداری و آن را بار الاغ می کرد و به خانه می آورد. دو سه روزی خانمها و دختران مشغول پاک کردن گندم ها از سنگ و آت وآشغال می شدند. سپس از آسیابان محل نوبت می گرفتند که گندمها را جهت آسیاب کردن به آسیاب ببرند و چون آسیاب آبی بود، این عمل به کندی صورت می گرفت و حتمأ یکی از مردان خانواده می بایست به آسیاب برود و   
یک شبانه روز را آنجا بگذراند. سپس آردها را با الک شماره یک الک می نمودند و در یک کیسه سفید بار الاغ کرده و به خانه می آوردند و در اطاقی در گوشه حیاط که آن را سر تنور( رِش تنورا ) می نامیدند می گذاشتند تا روز استفاده از آن برسد. این آرد را برای طبخ شیرینی (کلوچه) به کار می بردند  
   برای پختن کلوچه عید، تنوری به ارتفاع یک متر و به قطر شصت سانتی متر در کف سر تنور کار می گذاشتند. خمیر کردن و پخت کلوچه بعهده دو نفر از زنان بود. آنها آرد را در لاوک (تشت بزرگ گلی)  می ریختند و بر روی آن روغن حیوانی و ماست و آب و شکر اضافه می کردند و آن را با دقت بسیار بهم می زدند. آنگاه بر روی لاوک پارچه تمیزی پهن می کردند و با پا بر روی آن می رفتند و خوب ورز می دادند. در آخر پتو یا لحافی روی آن می کشیدند و این خمیر را تا صبح روز بعد کنار می گذاشتند. در این فاصله هر کدام از خانم ها جهت تهیه مواد داخل کلوچه ها  به کاری مشغول می شد. یک نفر در کاسه ای مفز بادام و شکر و زعفران و گلاب بهم می زد. یکی دیگر خرما را در روغن تفت می داد و آن دیگری آرد را در ماهیتابه با روغن تفت میداد تا رنگ طلائی بخود بگیرد که آن را قمخه و مشخا می گفتند  
   در اطاق سر تنور برای هر دو نفری که روبروی هم روی زمین نشسته بودند مجمعه هایی از جنس تخته صاف و صیقل داده شده به قطر نیم متر یا بیشتر که پایه چوبی داشت حاضر می کردند. چونه را که (گَنه نا) می گفتند با وردنه روی این مجمعه ها پهن می کردند و دور آنها را با دو انگشت شصت  و اشاره نیشگون می گرفتند و با شانه چوبی نقش می دادند. در ابتدای کار و جهت آماده کردن تنور، پنجاه عدد از این گرده ها را که کمی زرده تخم مرغ روی آنها  مالیده بودند به تنور که از شب قبل با چوب های ضخیم و خشک روشن شده بود می زدند. این کلوچه ها را که پشت تنوری نام داشتند به فقرا و مسکینانی  که بوی کلوچه ها به مشامشان خورده بود و به در خانه مراجعه می کردند  می دادند   
.                                                               
   در این روز چند نوع کلوچه تهیه می کردند. نوع اول کلوچه ساده بود که روی آن زرده تخم مرغ و زعفران می زدند. در نوع دوم، داخل کلوچه ها از مایه آرد و روغن (قمخا و مشخا) می گذاشتند و تزئین می کردند. نوع سوم کلوچه ها از خمیری شیرین بود که شکری نام داشتند. داخل نوع چهارم که بصورت نیم دایره درست می شد خرمای تفت داده شده در روغن می گذاشتند. نوع پنجم که مرغوبتر از انواع قبلی بود لوهوم یا لوز نام داشت که یک طرف آن را با انگشتان ظریف بداخل می پیچاندند و با دقت خاص به تنور می چسباندند. پس از پخته شدن، کلوچه ها را که خنک شده بود داخل یک سبد می گذاشتند. گاهی اوقات برای بچه ها خمیر را بصورت گربه و گل و حتی صلیب شکل داده و می پختند. پس از حاضر شدن، آنها را در خم گلی نگهداری می کردند و در همان اطاق می گذاشتند و در آن را قفل میکردند تا از دسترس بچه ها در امان باشد. گاهی از کلوچه لوهوم که شرح آن رفت برای مقامات دولتی که آشنا بودند بعنوان هدیه فرستاده می شد .
   سالروز به صلیب کشیدن مسیح طی مراسم بسیار مجلل و خاص برگزار می شد. روز شنبه قبل از عید، روز رنگ کردن تخم مرغها بود که آن هم تخصص ویژه خود را داشت. تخم مرغ ها را داخل پارچه  چیت گلدار می گذاشتند و آنها را می دوختند و سپس با بخار می پختند. بعد از پخته شدن، نقش گلهای پارچه روی پوست تخم مرغ ها می افتاد و زیبایی خاصی به آنها می داد. گاهی هم آنها را با پوست پیاز رنگ  می کردند که در این صورت به رنگ قهوه ای در می آمدند. 
   صبح روز عید به بچه ها چهار یا پنج عدد تخم مرغ می دادند تا بعد از نماز عید، تخم مرغ بازی کنند. مردان هم با تخم مرغهای خام که فروشندگان کرد به کلیسا می آوردند قطار بازی می کردند و لذت بسیار می بردند. گاهی اتفاق می افتاد که تخم مرغهای خام یا نیم پز در جیب لباس عید  بچه ها می شکست و زرده و سفیده از جیب آن طفلکی ها سرازیر و کلی باعث شماتت و تنبیه بچه ها می شد بعد از اتمام مراسم نماز عید، مردان از نزدیک ترین خانه به کلیسا شروع کرده و به بقیه خانه ها سر می زدند و از آنجا که همه کلدانی ها در اطراف کلیسا سکنا داشتند عید دیدنی حدود چهار پنج ساعت طول می کشید  و بعد از آن همه به خانه های خود بر می گشتند.. 
   . 
   شب عید هم مردان برای تبریک عید اسقف و کشیش به مطران خانه می رفتند. در آنجا اسامی کسانی را که در مجلس حضور داشتند روی کاغذی نوشته و در یک کیسه  ریخته و در کیسه ای دیگر نام تمام مقدسین از حواریون گرفته تا قدیسین و حتی پاپ و آدم های سرشناس و زحمت کش کلیسا را می ریختند و قرعه کشی می کردند. یعنی یک اسم از کیسه درمی آوردند مثلأ اسم سیروس و از کیسه دیگر اسم یک قدیس درمی آمد مثلأ پولوس رسول و بنا براین جناب سیروس به عنوان مار پولوس مفتخر می شد. گاهی اوقات حتی اسم یهودای خائن هم در آن اوراق قرعه نوشته می شد و کسی که لقب یهودا به او تعلق می گرفت مورد تمسخر واقع می شد (البته با خنده و مزاح دوستانه). گاهی اوقات پیش می آمد که تعداد افراد شرکت کننده در مراسم بیشتر از قدیسین بود، در این صورت  قرعه هایی بنام عموی مارپولوس و یا پدر و مادر
مار توما و الخ... می نوشتند و در کیسه می انداختند تا همه حضار در بازی شرکت داده شوند. البته خانم ها هم دید و بازدید ویژه خود را داشتند و بطور جداگانه این آداب و رسوم را به جا می آوردند

No comments:

Post a Comment