امپراطوری نوآشوری (609 – 746)
از دورهی بین 745 تا 640 ق.م. تعداد بسیار انبوهی سنگنوشتههای سلطنتی به جا مانده است که در هیچ دورهی تاریخی دیگر سابقه نداشته است. معمولأ فرستندهها و گیرندههای این نامهها شاه و مقامات بلندپایهی حکومتی هستند. در میان آنها گزارشهایی از عوامل سلطنتی دربارهی امور خارجی و همچنین نامههایی پیرامون امور فرهنگی، عهدنامهها، پیشگوییها و استفسار از خدای خورشید در مورد امور سیاسی و دعاهایی از ـ یا برای ـ شاهان وجود دارند که محتوی اطلاعات اضافی بسیارزیادی هستند. و سرانجام نقاشیها و نقشبرجستهها هستند که حاوی اطلاعات بسیار مفیدی میباشند
تیگلات پیلاصر سوم و شلمانصر پنجم
کاهش قدرت آشور بعد از 780 ق.م. قابل توجه بود. سوریه و سرزمینهای مهم در شمال از دست رفته بودند. یک کودتای نظامی، شاه آشور، نیراری پنجم را برانداخت و یک ژنرال بنام تیگلات پیلاصر سوم (728 ـ 745) را به سلطنت رساند. او امپراطوری را به بزرگترین وسعت خود رساند و به منظور درهمشکستن خودمختاری ناکامل فرمانداران، اندازهی ایالتها را کاهش داد. وی همچنین به منظور توزیع بار مالیاتی، معافیت مالیاتی شهرهایی مانند آشور و حران را به طور مساوی در میان تمام قلمرو امپراطوری تقسیم کرد. در دورهی او تجهیزات نظامی به طور اساسی پیشرفت کردند. در 746 ق.م. او به بابل رفت تا نبو ـ ناصر (724 ـ 747) را در جنگ بر علیه قبایل ارمنی یاری کند تیگلات پیلاصر، ارمنیها را شکست داد و سپس از شهرهای بزرگ بابل بازدید کرد. در آنجا او تلاش کرد تا پشتیبانی روحانیون را از طریق حمایت از پروژههای ساختمانی آنها کسب کند. بابل استقلال خود را حفظ کرد
تیگلات پیلاصر سوم
مسئولیت بعدی او بررسی اورارتو بود. یورشهایش در آذربایجان جهت ایجاد شکاف بین اورارتو و مادها طراحی شده بودند. در 743 ق.م. او به سوریه رفت و ارتشی از اورارتو را شکست داد. شهرآرپاد در سوریه که با اورارتو متحد شده بود به آسانی تسلیم نشد. تیگلات پیلاصر آرپاد را پس از سه سال محاصره تسخیر کرد. در نتیجه، وی ساکنان شهر را قتل عام و شهر را تخریب کرد. شهر، شکست خورده بود و تمام شاهزادگان از دمشق تا آناتولیای شرقی مجبور به پرداخت خراج شدند. حاصل یک یورش دیگر در 735 ق.م. و این بار مستقیمأ بر علیه خود اورارتو، موفقیتی جزئی بود
در 738 ق.م. اتحاد جدیدی تحت رهبری سمعان (زینجیرلی کنونی) در شمال سوریه شکل گرفت که منجر به شکست شد و تمام شاهزادگان ازدمشق تا آناتولی شرقی مجبور به پرداخت خراج شدند. در 735 ق.م. یک حمله بر علیه خود اورارتو موفقیت اندکی بدست آورد. در 734 ق.م تیگلات پیلاصر به سوریهی جنوبی و به مناطق فیلیسطینی در فلسطین یورش برد و تا مرزهای مصر پیش رفت. دمشق و اسرائیل تلاش کردند تا مقاومتی را بر علیه او تشکیل دهند و به دنبال آن بودند که یهودیه را با خود همراه کنند. به هر حال آخاز (از یهودیه) از تیگلات پیلاصر درخواست کمک کرد. در 733 ق.م. تیگلات پیلاصر اسرائیل را ویران نموده و مجبور کرد تا ایالات بزرگ خود را تسلیم کند. در 732 ق.م. تیگلات پیلاصر تا دمشق پیش رفت. وی ابتدا باغهای خارج از شهر را تخریب کرد، سپس پایتخت را گشود، پادشاه را کشت و به جای او یک فرماندار نصب کرد. اکنون ملکهی عربستان جنوبی به نام سِمسیل (Semsil) که مجبور به پرداخت خراج شده بود اجازه یافت تا بازگردد و از بندر شهر غزه که در دست آشوریان بود استفاده کند.
مرگ شاه بابل (نبوناصر) باعث ایجاد موقعیت آشفتهای شد و اوکین ـ زِر (Ukin – Zer) ارمنی تاجگذاری کرد و خود را شاه نامید. در 731 ق.م. تیگلات پیلاصر با او وارد جنگ شد و او و همپیمانانش را شکست داد اما اوکین ـ زر را تا سال 729 ق.م. اسیر نکرد. این بار او برای بابل شاه جدید تعیین نکرد بلکه تاج پادشاهی را خود با نام پولو(Pulu) تقبل کرد. او دردوران پیری از یورش و جنگ بیشتر پرهیز کرد و خود را وقف پیشرفت پایتخت خود یعنی کالاخ نمود. او کاخ شلمانصر سوم را بازسازی و با خزائنی که از جنگها به دست آورده بود پر نموده و دیوارها را با نقشهای برجسته تزئین کرد. این دیوارها که گاهی نیز رنگی هستند در سوریه ـ در محل چندین پایتخت ایالتی آشور قدیم ـ یافت شدهاند.
پس از تیگلات پیلاصر، پسر وی شلمانصر پنجم (722 ـ 726) بر تخت سلطنت نشست و سیاست پدرش را ادامه داد. به عنوان شاه بابل او خود را اولولای (Ululai) نامید. در مورد این اقدام تهورآمیز تقریبأ چیزی نمیدانیم زیرا جانشین او تمامی سنگنوشتههایش را نابود کرد. عهد عتیق چنین روایت میکند که در 724 ق.م. بعد از اینکه یوشع اقدام به شورش کرد ـ او به یوشع (Hushea) از اسرائیل حمله کرد.
او احتمالأ طی محاصرهی طولانی سامریه (Samaria) به قتل رسید. جانشین وی مدعی شد که خدای آشور به خاطر اقدامات بیرحمانهاش حمایت خود را از او سلب کرد.
سرگون دوم (705 ـ 721) و ماردوک ـ اپل ـ ایدین از بابل
سرگون دوم احتمالأ برادر جوانتر شلمانصر بوده که در 721 بر تخت پادشاهی آشور نشست. با فرض اینکه نام قدیمی شارو ـ کین (Sharru-Kin) که همان سرگون در عهد عتیق است، به معنای عادل بوده، او حمایت روحانیت و طبقهی بازرگان از خود را از طریق بازگرداندن امتیازها ـ بویژه معافیتهای مالیاتی معابد بزرگ ـ و نفوذی که از دست داده بودند تضمین کرد.
تیگلات پیلاصر سوم
مسئولیت بعدی او بررسی اورارتو بود. یورشهایش در آذربایجان جهت ایجاد شکاف بین اورارتو و مادها طراحی شده بودند. در 743 ق.م. او به سوریه رفت و ارتشی از اورارتو را شکست داد. شهرآرپاد در سوریه که با اورارتو متحد شده بود به آسانی تسلیم نشد. تیگلات پیلاصر آرپاد را پس از سه سال محاصره تسخیر کرد. در نتیجه، وی ساکنان شهر را قتل عام و شهر را تخریب کرد. شهر، شکست خورده بود و تمام شاهزادگان از دمشق تا آناتولیای شرقی مجبور به پرداخت خراج شدند. حاصل یک یورش دیگر در 735 ق.م. و این بار مستقیمأ بر علیه خود اورارتو، موفقیتی جزئی بود
در 738 ق.م. اتحاد جدیدی تحت رهبری سمعان (زینجیرلی کنونی) در شمال سوریه شکل گرفت که منجر به شکست شد و تمام شاهزادگان ازدمشق تا آناتولی شرقی مجبور به پرداخت خراج شدند. در 735 ق.م. یک حمله بر علیه خود اورارتو موفقیت اندکی بدست آورد. در 734 ق.م تیگلات پیلاصر به سوریهی جنوبی و به مناطق فیلیسطینی در فلسطین یورش برد و تا مرزهای مصر پیش رفت. دمشق و اسرائیل تلاش کردند تا مقاومتی را بر علیه او تشکیل دهند و به دنبال آن بودند که یهودیه را با خود همراه کنند. به هر حال آخاز (از یهودیه) از تیگلات پیلاصر درخواست کمک کرد. در 733 ق.م. تیگلات پیلاصر اسرائیل را ویران نموده و مجبور کرد تا ایالات بزرگ خود را تسلیم کند. در 732 ق.م. تیگلات پیلاصر تا دمشق پیش رفت. وی ابتدا باغهای خارج از شهر را تخریب کرد، سپس پایتخت را گشود، پادشاه را کشت و به جای او یک فرماندار نصب کرد. اکنون ملکهی عربستان جنوبی به نام سِمسیل (Semsil) که مجبور به پرداخت خراج شده بود اجازه یافت تا بازگردد و از بندر شهر غزه که در دست آشوریان بود استفاده کند.
مرگ شاه بابل (نبوناصر) باعث ایجاد موقعیت آشفتهای شد و اوکین ـ زِر (Ukin – Zer) ارمنی تاجگذاری کرد و خود را شاه نامید. در 731 ق.م. تیگلات پیلاصر با او وارد جنگ شد و او و همپیمانانش را شکست داد اما اوکین ـ زر را تا سال 729 ق.م. اسیر نکرد. این بار او برای بابل شاه جدید تعیین نکرد بلکه تاج پادشاهی را خود با نام پولو(Pulu) تقبل کرد. او دردوران پیری از یورش و جنگ بیشتر پرهیز کرد و خود را وقف پیشرفت پایتخت خود یعنی کالاخ نمود. او کاخ شلمانصر سوم را بازسازی و با خزائنی که از جنگها به دست آورده بود پر نموده و دیوارها را با نقشهای برجسته تزئین کرد. این دیوارها که گاهی نیز رنگی هستند در سوریه ـ در محل چندین پایتخت ایالتی آشور قدیم ـ یافت شدهاند.
پس از تیگلات پیلاصر، پسر وی شلمانصر پنجم (722 ـ 726) بر تخت سلطنت نشست و سیاست پدرش را ادامه داد. به عنوان شاه بابل او خود را اولولای (Ululai) نامید. در مورد این اقدام تهورآمیز تقریبأ چیزی نمیدانیم زیرا جانشین او تمامی سنگنوشتههایش را نابود کرد. عهد عتیق چنین روایت میکند که در 724 ق.م. بعد از اینکه یوشع اقدام به شورش کرد ـ او به یوشع (Hushea) از اسرائیل حمله کرد.
او احتمالأ طی محاصرهی طولانی سامریه (Samaria) به قتل رسید. جانشین وی مدعی شد که خدای آشور به خاطر اقدامات بیرحمانهاش حمایت خود را از او سلب کرد.
سرگون دوم (705 ـ 721) و ماردوک ـ اپل ـ ایدین از بابل
سرگون دوم احتمالأ برادر جوانتر شلمانصر بوده که در 721 بر تخت پادشاهی آشور نشست. با فرض اینکه نام قدیمی شارو ـ کین (Sharru-Kin) که همان سرگون در عهد عتیق است، به معنای عادل بوده، او حمایت روحانیت و طبقهی بازرگان از خود را از طریق بازگرداندن امتیازها ـ بویژه معافیتهای مالیاتی معابد بزرگ ـ و نفوذی که از دست داده بودند تضمین کرد.
No comments:
Post a Comment