Email: shamiram5@gmail.com

انجمeEmail: shamiram5@gmail.com
ن زنان آشوری -Emai تهران - ایران

Tuesday, September 6, 2016

انوما الیش
 Enuma Elish

شامیرام داودپوریان
  
   انوما الیش اسطوره‌ی آفرینش بابلی است که در سال 1849 توسط آستین هنری لایارد در خرابه‌های کتابخانه‌ی آشوربانی‌پال در نینوا (موصل، عراق) کشف و در سال 1876 توسط جورج اسمیت منتشر شد.
   این اسطوره دارای هزار سطر می‌باشد و در هفت لوحه‌ی گلی به زبان بابلی کهن نوشته شده است که هر کدام دارای  115 تا 170 سطر متن به خط میخی اکدی  است. بخش اعظم لوحه‌ی پنجم هیچ‌گاه بازسازی نشده اما گذشته از این جای خالی، متن تقریبأ کامل می‌باشد.
   این اسطوره یکی از مهم‌ترین منابع درک دیدگاه بابلی‌ها از جهان بیرون می‌باشد که بر رهبریت ماردوک و آفرینش نوع بشر به منظور خدمت به خدایان تأکید دارد. به هر حال هدف اولیه‌ و اصلی این اسطوره تفسیر الهیات یا نسب‌نامه‌ی خدایان نیست بلکه اعتلای ماردوک، خدای اصلی بابل، فوق تمام خدایان خاورمیانه است.
   انوما الیش در چندین نسخه‌ از بابل و آشور موجود است. قدمت نسخه‌ای که از کتابخانه‌ی آشور بانی‌پال بدست آمده‌است به قرن هفتم قبل از میلاد می‌رسد. انشای خود متن احتمالأ به دوران برنز یعنی زمان حمورابی و یا به دوره‌ی اولیه‌ی کاسیت‌ها  (قرون 18 تا 16 قبل از میلاد) می‌رسد هرچند که بعضی از دانشمندان تاریخ متأخر 1100 ق.م را ترجیح می‌دهند.
   هنگامی که هفت لوحه‌ی اسطوره کشف شد، شواهد نشان داد که این اسطوره طی تشریفاتی در یک جشن یا مراسم تلاوت می‌شده ‌است. اکنون تصور می‌شود که جشن مذکور جشنواره‌ی اکیتو یا سال نو بابلی بوده است. این اسطوره از آفرینش جهان و پیروزی ماردوک بر تیامات می‌گوید و اینکه چگونه او به مقام شاه خدایان ارتقا یافت که این خود از طریق نیایش ماردوک به واسطه‌ی پنجاه اسم دنبال می‌شود.
      انوما الیش در چهارمین روز از مراسم جشنواره‌ی سال نو تلاوت می‌شود. این جشنواره که اکیتو نامیده می‌شد به مدت 11 روز ادامه داشت. انوما الیش از نظر سیاسی تحکیم موقعیت ماردوک خدای شهر بابل است. اسطوره شرح می‌دهد که او چگونه قوی‌تر از خدایان سایر شهرهاست و نظم را تثبیت می‌کند. شاه، هم‌سان او و نماینده‌ی او در زمین است. پیام اسطوره این است که قدرت سیاسی بابل، تضمین کننده‌ی نظم طبیعی و سعادت می‌باشد.
   آفرینش جهان در انوما الیش چنین شروع می‌شود که هنگامی که هستی در وضعیتی بی‌شکل است، دو خدای اولیه؛ نر و ماده پدیدار می‌شوند:
زمانی که هنوز آسمان‌ها در بالا نامی نداشت
و زمین در پائین نام نگرفته بود
اَپسو، اولین زاینده‌ی آنها
و تیاماتِ خالق که تمام آنها را حمل کرد
آب‌هایشان را با هم آمیختند
اما نه مراتعی تشکیل و نه نیزارهایی کشف شده بودند
زمانی که هنوز هیچ خدایی ظاهر نشده‌بود
نه اسمی بر زبان جاری و نه سرنوشتی اعلام شده‌بود
آن زمان خدایان درون آنها زاده شدند.
   اپسو یا زاینده‌ی مذکر، همان آبهای شیرین است در حالیکه تیامات یا خالق مونث، همان آب‌های تلخ و شور می‌باشد. آب‌های شیرین و شور با هم در دهانه‌ی رودهای دجله و فرات ـ مکانی که منشأ تمدن خاورمیانه است ـ به هم می‌آمیزند. در این حالت هنوز هیچ چیزی شکل نگرفته‌ است.
   بعد از آمیخته شدن اپسو و تیامات، لهمو (Lahmu)  یا گل و لای و لَهمو (lahamu)  یا لجن به وجود می‌آیند و از این دو اَنشار (تمام آسمان) و کیشار (تمام زمین) حاصل می‌شوند. اَنشار و کیشار آنو را به وجود می‌آورند که خدای آسمان است و او نیز به نوبه‌ی خود اِآ را می‌آفریند که خداوند قدرت‌مند آبهاست و انکی نیز نامیده می‌شود.

تیامات      +      اپسو


لَهمو          +          لَهمو



کیشار            +            اَنشار


                            نودیمود ( یا اِآ یا انکی)                    

   از آنجا که اِآی جوان از پدرخود قوی‌تر است و با خدایان جدید که برادرانش می‌باشند بازی می‌کند، سروصداهایی که به وجود می‌آید اندرون تیامات را آشفته می‌کند. اپسو عصبانی می‌شود اما تیامات مانند دیگر مادران با سروصدا بهتر کنار می‌آید. در نهایت اپسو و وزیرش مومو به حضور تیامات می‌روند. اپسو می‌گوید که  از آنجا که سروصداها مانع خواب او می شوند او خدایان جوان را نابود خواهد کرد. تیامات چنین پاسخ می‌دهد که "ما چگونه می‌توانیم چیزی را که بوجود آورده‌ایم نابود کنیم؟" اما علی‌رغم نظر تیامات، اپسو و وزیرش مومو نقشه می‌کشند تا از دست خدایان جوان خلاص شوند.
   به هر حال اِآ از منظور آنها آگاه می‌شود و نقشه‌ی شکستشان را می‌کشد. اِآ  طلسمی جادویی تهیه و تلاوت می‌کند که اپسو را در خواب و مومو را در گیجی فرو می‌برد. سپس اِآ نشان‌های قدرت اپسو یعنی کمربند، تاج و شنل درخشندگی‌اش را برداشته و می‌پوشد. او اپسو را گرفتار کرده و می‌کشد و سپس:  
     مومو را بست و بر زمین نهاد
     او مسکن خود را برفراز اپسو قرار داد
     و مومو را در حالی‌که توسط یک ریسمان بینی نگه داشته بود چنگ زد
     هنگامی که او بر دشمنانش غلبه کرد
     فریاد پیروزی سر داد
     سپس در داخل حجره‌های خصوصی‌اش استراحت کرد
     و آنها را اپسو نامید و عبادتگاه‌هایی تعیین نمود
     او اقامتگاه خود را آنجا بنا نمود
   مانند یک اسیر، مومو با یک ریسمان بینی کشیده می‌شود. اطاق‌های خصوصی اِآ ترکیبی از معبد و منزل است که برفراز آبهای شیرین که در کنترل وی می‌باشند بنا شده است. همین جاست که خدای اصلی بابلی‌ها یعنی ماردوک از اِآ و دامکینا زاده می‌شود.
   ماردوک از پدرش اِآ قدرتمندتر و از ظاهری تأثیرگذارتر برخوردار است. او بسیار بزرگ و دارای چهار چشم بزرگ و چهار گوش بزرگ است تا هرچیزی را بهتر ببیند و بشنود. از دهان او شعله‌های آتش بیرون می‌آید. پدربزرگ او آنو چهار باد به وجود می‌آورد تا با ماردوک بازی کنند و بزودی گروهی از خدایانِ بدون نام پیش مادر او یعنی تیامات می‌روند تا درباره‌ی سروصدا و اغتشاش حاصله شکایت کنند.
     ... وقتی آنها اپسو شوهرت را کشتند
     تو در کنار او راه نرفتی، تو در جای خود ایستادی
    اکنون کسی چهار باد ترسناک آفریده
     شکم تو آشفته است و ما نمی‌توانیم بخوابیم
     اپسو شوهر تو در قلبت جای نداشت
     و نه مومو که در قید و بند بود،
     تو او را جدا کردی
     تو مادر نیستی، تو محیط را آشفته کرده‌ای...
   تیامات تصمیم می‌گیرد به این خدایان ناراضی کمک کند تا ماردوک را دور کنند. تیامات تعدادی هیولا را که در شکست ماردوک موثر باشند به دنیا می‌آورد. هیولاها ترسناک هستند. مارهایی عظیم الجثه که به جای خون در رگ‌هایشان زهر دارند، اژدهاهای وحشتناک، یک دیو، یک سگ هار، یک انسان ـ عقرب، دیوهای یورش‌گر، یک انسان ـ ماهی و یک انسان ـ گاومیش که دارای سلاح‌های بی‌همتای ترسناک هستند.
   تیامات خدایی به نام کینگو را در رأس این ارتش قرار می‌دهد و او را به عنوان دومین شوهر خود اعلام نموده و لوح سرنوشت را به او می‌دهد که روی آن احکام خدایان نوشته شده و نماد قدرت رهبری سراسر هستی می‌باشد. اکنون کینگو قدرت تثبیت سرنوشت‌ (شیمتو Shimtu) را دارد.
   اِآ از این نقشه آگاه می شود و با خبر‌های جدید پیش اَنشار می‌شتابد. اَنشار اِآی قدرتمند و عاقل را می‌فرستد تا به تیامات پیشنهاد آتش‌بس بدهد اما  مأموریت شکست می‌خورد. سپس او آنو را می‌فرستد اما او نیز شکست می‌خورد. اَنشار دندان‌هایش را بهم می‌فشارد و خدایان در حالی که لب‌هایشان را می‌گزند لحظه‌ای سکوت می‌کنند. سرانجام آنها سخن می‌گویند "هیچ خدایی پیش نخواهد آمد؟ آیا سرنوشت تثبیت شده است؟ هیچ کس بیرون نخواهد رفت؟ هیچ کس با تیامات روبرو نخواهد شد؟" اِآ فکر درخشانی دارد که برآن است تا با پسرش ماردوک در میان بگذارد.
   ماردوک به انشار قول می‌دهد "تو بزودی پاهایت را بر گردن تیامات خواهی گذاشت." انشار که از پاسخ او شادمان شده ماردوک را تشویق می‌کند که سریعأ خارج شود و تیامات را با طلسم ناب خود به زیر افکَنَد. اما ماردوک شرایطی را مطرح می‌کند مبنی بر اینکه خدایان باید طی یک نشست ماردوک را به عنوان خدای برتر اعلام کنند."سخن من باید به جای شما سرنوشت را تثبیت کند. آنچه که من بیافرینم هرگز نباید تغییر یابد. فرمان لبان من هرگز نباید لغو یا دگرگون شود."



ماردوک و اژدهایش سیروش

   اَنشار مجمعی از خدایان سالمندتر را فرا می‌خواند که شامل لَهمو و لَهمو می‌باشد و در آن به شرح همه‌ی ماجرا می‌پردازد. خدایان به گفتگو می‌پردازند و به ضیافت می‌نشینند، غذا می‌خورند و شراب خوب می‌آشامند. بدن‌هایشان در اثر شراب ورم می‌کند. آنها بی‌پروا شدند. آنها شاد بودند و حکم سرنوشت را به نام قهرمانشان ماردوک صادر کردند.
   سپس خدایان تخت سلطنتی برای ماردوک فراهم می‌کنند و به او پادشاهی تمامی جهان را اعطا می‌کنند. او را برای قدرت جادویی‌اش می‌آزمایند و پس از اینکه او از آزمون سربلند بیرون می‌آید تاج و تخت پادشاهی و اسلحه‌ا‌ی بی‌خطا  به او می‌دهند. ماردوک سلاح‌هایش را برای جنگ آینده آماده می‌کند. او تیری می‌سازد و در کمان می‌گذارد. یک تیردان به کمرش می‌آویزد. یک گرز در دست می‌گیرد و رعد و برق پرتاب می‌کند، بدنش را با زبانه‌های شعله پر‌می‌کند، یک تور برای به دام انداختن تیامات می‌سازد و چهار باد را آنچنان فراهم می‌کند که هیچ گاه نتوانند از بدن او فرارکنند. هفت باد جدید تند و تیز را می‌آفریند که به سان گردباد هستند و قوی‌ترین سلاح خود یعنی طوفانِ باران را فرو می‌ریزد. سپس برای جنگ بیرون می‌رود و ارابه‌ی طوفان خود را که توسط چهار اسب که زهر در دهان دارند کشیده می‌شود، آماده می‌کند. او وردی بر زبان و گیاهی در دست برای مقابله با زهر دارد.
   هنگامی که کینگو و خدایان یاغی ماردوک را در ارابه‌اش مشاهده می‌کنند آشفته و هراسان می‌شوند. ماردوک سلاح طوفان باران خود را بر می‌افرازد و تیامات را به جنگ تن به تن می خواند. تیامات خُلق خود را از دست می‌دهد، مبارزه را قبول می‌کند و به پیش می‌رود و کلمات جادویی بر زبان می‌آورد. ماردوک تیامات را در تور خود اسیر می‌کند. بادهای خود را بر او می‌وزاند و تیری را می‌افکند که شکم تیامات را سوراخ نموده، او را به دونیمه کرده و قلبش را می‌شکافد.  بعد از ایستادن بر فراز جسد تیامات او به آسانی خدایان یاغی را شکست می‌دهد، بیشتر آنها را اسیر و سلاح‌هایشان را خرد می‌کند. او دست‌های هیولاها را بسته و آنها را با ریسمان بینی روی زمین می‌کشاند. او لوح سرنوشت را از جسد کینگو برداشته و بر سینه‌ی خود می‌بندد. سپس ماردوک موفق می‌شود جهان را از جسد تیامات بیافریند.
     ...او تیامات را مانند ماهی خشک شده به دو نیمه کرد.
     یک نیمه‌ی او را برای پوشاندن آسمان، بالا گذاشت.
     پوست او را کشید و نگهبانی تعیین کرد
     تا آب‌های او نتوانند بگریزند...
   پس از آن ماردوک مسکن اِآ را اندازه می‌گیرد و معبد خود را در آسمان به شکل تصویر آینه‌ی اپسو می‌سازد. سپس صور فلکی را به صورت جایگاه‌هایی برای هرکدام از خدایان بزرگ در آسمان قرار می‌دهد. از دو دنده‌ی تیامات شرق و غرب را می‌سازد. با جگرش ستاره‌ی قطبی را می‌سازد. او خورشید و ماه را آفریده و آنها را بر اساس دوره‌های روزانه و ماهانه سازمان می‌دهد. از آب دهان تیامات ابرها، باران و مه را می‌سازد. برفراز سر تیامات یک کوه برمی‌افرازد، چشم‌هایش را سوراخ می‌کند که از آنها سرچشمه‌های دجله و فرات نشأت می‌گیرند. به همین ترتیب او کوه‌ها را برفراز پستان‌های تیامات می‌افرازد و آن‌ها را برای ساختن رودهایی از کوهستان‌های شرقی سوراخ می‌کند که به دجله می‌ریزند. دم او را به آسمان می‌بندد تا راه شیری را بسازد و از نقطه‌ی اتصال دو پای او برای نگهداری آسمان بهره می‌برد.
 
   ماردوک از آفرینش جهان باز‌می‌گردد و خدایان اسیر و هیولاها را به حضور خدایان می‌برد. او الواح سرنوشت را به آنو تقدیم می‌کند و مجسمه‌های یازده هیولا را می‌سازد و جلوی در اپسو قرار می‌دهد. خدایان از ماردوک خرسند می‌شوند. پس طی مراسمی بر پای او بوسه می‌زنند. آنها به او پوشش‌های شاهانه مانند تاج، عصای سلطنتی و شنل درخشش تقدیم کرده و او را شاه خدایان زمین و آسمان می‌نامند. ماردوک اعلام می‌کند که مسکن خود را خواهد ساخت و نامش را بابیلون خواهد گذاشت که به معنای دروازه‌ی خدایان است. خدایان به او تعظیم می‌کنند و دعاها و وعده‌هایشان را در زمینه‌ی اطاعت از فرمان او تکرار می‌کنند.
   اکنون ماردوک تصمیم می‌گیرد که جادویی انجام دهد و نقشه‌اش را به اِآ اطلاع می‌دهد "من خون قربانی می‌کنم." اُآ پیشنهاد او را کمی تغییر می‌دهد. آنها باید یکی از خدایان شورشی را نابود کنند تا بتوانند از او انسان را بیافرینند. هنگامی که ماردوک می‌پرسد که چه کسی تیامات را تحریک و جنگ را شروع کرده است، آنها پاسخ می‌دهند "کینگو". پس اِآ کینگو را می‌آورد، شریان‌هایش را قطع می‌کند و انسان را از خون او می‌آفریند.
   سپس اِآ در حالی‌که خدایان را تقسیم‌بندی و جایگاه ویژه‌ی آنها را در زمین و آسمان مشخص می‌کند ابزار خدایان را به انسان تحمیل می‌نماید. در سپاس از ماردوک خدایان تصمیم می‌گیرند بابیلون را بسازند و زیگورات ماردوک را که ایساگیلا نام دارد برپا می‌دارند. آنها سپس محراب‌های ویژه‌ی خودرا بنا می‌کنند.
   ماردوک از خدایان دعوت می‌کند تا در میهمانی او در خانه‌ی جدیدش شرکت کنند. او در میهمانی خود تمام سرنوشت‌ها را که شامل یازده سرنوشت  آیین‌ها است تثبیت می‌کند. ماردوک کمانی را که برای کشتن تیامات به کار رفته است به خدایان می‌دهد و آنو که بسیار خرسند شده است آن را یک خدای افتخاری اعلام می‌کند و برایش جایگاهی در مجمع خدایان اختصاص می‌دهد. سپس خدایان پنجاه اسم به ماردوک اعطا می‌کنند و با این کار خود رهبریت او را تأیید می‌کنند.
  
منابع:
1 -Enuma Elish _ the Babylonian creation story/gvsu
    Faculty gvsu edu/websterm/enumaelish html

2 - Enuma Elish - New World Encyclopedia

www.newworldencyclopedia.org/entry/Enuma_Elish                                       

3 - Enuma Elish - The Babylonian Epic of Creation (Article) - Ancient ...

www.ancient.eu/article/225                                                                                 

No comments:

Post a Comment