ای گسيخته افسار
که
همچو انگلی در کالبد "یهووَه"
تن بر آورده، خود مینمایی!
هستیات همچون دشنامیست
بر سرشت آدمی
ای کین پرور، ای خصم
... که تاریخ و تندیس و سنگ را
نیز
زتو پناهی نیست،
خشم و نفرین بر تو باد!
در این جولانِ بی مُهارِ بی
دادرس
بردریده تن و روان
لیک اِستاده پُر وقار
به بانگی پُر خشم
رسوا خواهیم کرد تدبیر ناپاکات را.
کینه توز و آزمند
دیگر بار و دیگر بار بر
خروشان بر جان مان
مزدورانِ فرومایه ی دَد خوی
را
... ویران کُن، بسوزان،
دیگر بار و دیگر بار خواهیم
بساخت
... و دیگر بار و دیگر بار، تاریخ را بر خواهیم نبشت
با سرآغازی چُنین،
"آخرین پیام"
این قوم به جان باخته را
سَرِ تسلیم نیست!
انکیدو
1393
No comments:
Post a Comment