خواب من یک رویا بود
و رویای من
یک خواب شیرین... که در آن
بود: سرزمین من، ماهی و قرص نان
و شیر مادرم، چشمهی عسل
سرزمین من
به چشم کودکان یک رویا بود
به ستارهای میجستند که در آنجا
از ستاره تا ماه را در آغوش گیرند
در رویاهای خیالبافی که درون من است
توشهدان گشادهی سرزمینام
قوت سفرهی گرسنگان و تنگچشمان بود
آری، سرزمین من وزنهای بود
نه در کف ظالمان
که در کفهی متوازن مردم
و آنگاه سرزمینام
سر بلند نمود از بستر بیماری
مرا ببخش که از خواب بیدارت کردم!
و من
در خواب، گرم به خیال زادگاهم
ناگه، تنگ نفس و بیدار
میهنام را به کابوس درمییابم!
آه... ای مام وطن
چرا دیگران سرزمین خود را
همچون تنپوشی نیکبخت به تن کرده
و چون خیال خویش آن را زیستهاند؟
... و من درمانده با نقشی از اندوه بر چهرهی تو
هنوز در خواب، به جستجوی رویای تو!
گوئی که مرا به گواهی آزار و شکنجهی تو
عادتی دیرینه است!
...یا تو را، به رنج و عذاب من!
تنها یکی "دلاله" را بس بود
قربانی پایداری پل خابور
و اما ای گرانترین
چندین جان جانان را
در طلب خواهد بود؟
پایداری هستیات
با خود میاندیشم
شاید سرنوشت من آن است...
که از برای تو
بر دوش کشم صلیب
از گهواره تا گور
آه ای موطن من
در شگفتم از تو!
... براستی تو چیستی
موهبتی دلانگیز، یا نفرینی جانگداز؟
از"نینب
لَمَسو" شاعر آشوری متولد عراق
ترجمه
از: انکیدو
(۱) "دلاله"(دَ-لا-لَه)
نام عروس سازنده ی پل "خابور". بنا بر حکایتی، پل"
خابور" هر بار پیش از آن که تکمیل گردد، فرو می ریخت! ... یک شب پیامی
در خواب به سازنده ی پل نازل شد؛ که تنها با قربانی نمودن اولین عابر، ساختمان پل
به پایان خواهد رسید! به فردای آن شب، اولین عابر در آن روز، عروس سازنده پل
(دَلالَه) بر روی آن پل قربانی می شود، وانگاه ساختمان پل به پایان می رسد. این پل
باستانی هم اکنون بر رودخانه "خابور" برقرار می باشد
(۲) "خابور" نام رودخانه ای در شهرآشوری
نشین "زاخو" در شمال عراق است که شاخه ای از رود "دجله" می
باشد
The Assyrian women's Association of Tehran, Iran.
ReplyDeleteThis is just wonderful, I wish to have known about it much earlier.
All the best!