Email: shamiram5@gmail.com

انجمeEmail: shamiram5@gmail.com
ن زنان آشوری -Emai تهران - ایران

Thursday, July 4, 2013

گفتگو



           
  گفت و گو
   
در این شماره از بولتن شامیرام گفتگویی با خانم مادلین دیویس که از فعالان شناخته شده جامعه آشوری می باشد، تقدیم خوانندگان عزیز می شود. همکار گرامی، خانم دکتر هلن ساخو این گفتگو را برای بولتن شامیرام انجام داده است. لازم به ذکر است که حجم این گفت و گو بسیار بیش از آن است که خواهید خواند لیکن بعلت محدودیت جا با کمال تأسف قادر به چاپ کامل متن اصلی نبودیم. از این رو از خانم مادلن دیویس و همچنین خوانندگان عزیزبولتن شامیرام صمیمانه پوزش می طلبیم.         
س:خانم دیویس لطفأ خود را معرفی کرده ومختصری در مورد پیشینه شخصی خود توضیح دهید.
                              
ج: قبـل از هـر چیزی لازم می دانـم کـه از گردانندگان مجلـه شـامیـرام
بخاطر چنین کار ارزنده ای که برای آشوریها و بخصوص زنان آشوری انجام می دهند تشکر بسیار کنم. بخصوص از خانم دکتر هلن ساخو که این مصاحبه را ترتیب داده است بسیار سپاسگزارم. من مادلن دیویس هستم و در تهران (ایران) بدنیا آمده ام  و در همانجا تحصیل کردم. با نمرات بسیار درخشان از دبیرستان فارغ التحصیل شدم ومقام سوم را در امتحانات نهایی شهر تهران بدست آوردم. بدنبال آن در هر چهار کنکور مختلف برای دانشگاه های ایران و خارج شرکت کرده و فبول شدم. از میان این چهار دانشگاه من تحصیل در انگلستان را با بورس وزارت دارائی و اقتصاد انتخاب کردم. و در انگاستان لیسانس آمار و از مدرسه اقتصاد علوم سیاسی لندن فوق لیسانس خود را تحقیقات کاربردی دریافت کردم. پس از پایان تحصیلاتم به ایران بازگشتم و ازآنجا که تعهد خدمتی داشتم در وزارت مربوطه در قسمت امور اقتصادی و بین المللی بعنوان کارشناس مشغول به کار شدم.
   در سال 1984 پس از حدود شش سال کار در وزارت اقتصاد به منظور ادامه تحصیل و پیوستن به نامزدم که در فرانسه به سر می برد به پاریس رفتم و به اتفاق او در دانشگاه پاریس تحصیل کردم و هر دو موفق به اخذ درچه دکترای کامپیوتر شدیم. البته لازم است تأکید کنم که ابن تحصیلات را هر دوی ما مدیون تشویق و سخاوت والدین بزرگوارم هستیم. بعد از مرگ پدر، مادرم که زن بسیار سخاوتمندی بود با فداکاریهای بسیارهمچنان کلیه مخارج زندگی و تحصیل من و شوهرم را تقبل کزد. من و شوهرم رومل همواره بسیار سپاسگزار هستیم و به روح بزرگوارش درود می فرستیم   در سال 1992 پسرمان تیگلات آشور
بدنیا آمد و من جهت نگهداری از او بطور تمـام وقت مشغول بچه داری شدم. در سـال 2000 شــوهرم
جهت کار به انگلستان منتقل شد و من و پسرم در سال 2002 به او ملحق شدیم. در مدت اقامتمان در ردینگ انگلستان من در یک دوره فوق لیسانس در رشته علوم مهندسی و اطلاعات در بخش سایبرنتیک در دانشگاه ردینگ شرکت کردم و پس از اخذ درجه فوق لیسانس در همان بخش سایبرنتیک بعنوان محقق میهمان بصورت نیمه وقت مشغول به کار(پژوهش) شدم و به همراه استادی که با او همکاری داشتم چندین مقاله علمی در کنفرانس های علمی بین المللی معتبر ارائه دادم و در آخر یک مقاله طولانی ما که تقریبأ مجموعه ای از همه فعالیت های پژوهشی من در ردینگ بود بصورت فصل 17 کتابی از نشریات اسپرینگر(Springer) در سال 2010 منتشر شد. بالاخره در سال 2009 پس از پایان تحصیلات دبیرستانی تیگلات آشور به امریکا آمدیم و در حال حاضر در شهر فریمانت در ایالت کالیفرنیا اقامت داریم

س: به چه فعالیت هایی علاقه مند هستید؟
ج: حقیقت این است که من از همه فعالیت های سالم و مثبت که در دنیا وجود دارند لذت می برم. ولی فعالیت من در زندگی ام در واقع تحصیل بوده است. علاوه بر آموختن علوم به ادبیات، روانشناسی، فلسفه و ادیان، باستان شناسی(بخصوص آشور شناسی)، هنر، یادگیری زبانهای مختلف، مسافرت، موسیقی، معاشرت و فعالیت های اجتماعی علاقه دارم و از بچه داری، ورزش و آشپزی لذت می برم. و با اینکه هیچ وقت پولدار نبوده ام اما در مقاطع مختلف زندگی ام موفق شده ام همه این فعالیت ها را انجام دهم.
اشخـاص برجسته جهــان) وسـرگـرم کـننـده از انتشـارات نـــور جـهــان خریداری می کرد و به این ترتیب علاقه به مطالعه را در من برمی انگیخت. از همان سالهای نوجوانی آرزو می کردم روزی نویسنده شوم و شاید به همین دلیل است که یکی از فعالیت های من نوشتن مقاله به زبان انگلیسی و آشوری برای مجلات آشوری بوده است از سنین کـودکی مـادرم بـرایـم کتابهای آمـوزنده (داستان و بیوگـرافی در مدت اشتغالم در ایران در انجمن آشوری های تهران به یادگیری زبان آشوری پرداختم و معلمین بسیار ارزنده ای همچون رابی نمرود سیمونو، رابی عیسی بنیامین، رابی یعقوب ایاوی و رابی فرانسیس بت عیشو داشته ام. البته اولین معلم آشوری من رابی یوئیل دیویس بود. و در مدتی که خودم به تدریس زبان آشوری و دروس مذهبی در کلیسای انجیلی آشوریهای تهران مشغول بودم، او همیشه دروس و نوشته هایم را به زبان آشوری اصلاح می کرد. در آخرین سال اقامتم در ایران با کمک وی سه کتاب به زبان آشوری برای کودکان تهیه کردم. یکی از آنها را دو سال پیش از طریق انتشارات اینترنتی لولو(www.lulu.com) منتشر کرده ام که یک فرهنگ لغات مصور برای کودکان آشوری است که علاوه بر یاد دادن لغات آشوری، حروف آشوری و طرز نوشتن آنها و همچنین اعداد را می آموزد. اکنون نیز در حال آماده کردن دومین کتاب از آن سه کتاب که شامل سرودهای مذهبی آشوری است، هستم  ناگفته نماند که اگر موفق شده ام فعالیت های مختلف فرهنگی و ملی داشته باشم و به کشورهای مختلف سفر کنم همه را مدیون والدینم رابی یوئیل دیویس و خانم آرسویک مرادخان هستم که بسیار روشنفکر و مترقی بودند. بخصوص پدرم از آن نوع پدرهایی نبود که عقیده داشته باشد دختر باید خانه نشین باشد و یا اینکه سعی نکرد من و خواهرم راهر چه زودتر شوهر دهد و از سر خود باز کند
        س: با توجه به این امر که شما در کشورهای مختلفی زندگی کرده اید لطفأ کمی درباره تجربیات زندگی خود در این کشورها توضیح دهید.
ج: کلأ در هر کشوری که زندگی کرده ام همواره آشوری بودن  احساس اصلی باطنی و مرکز وجودم بوده است. در محل کارم در لندن احساس می کردم که زیر فشار دو نوع تبعیض هستم: یکی بخاطر خارجی بودنم و دیگری بخاطر زن بودنم! منتهی نمی دانم چه نیرویی باعث شد که آشوری بودنم را همواره حفظ کنم. هیچوقت نخواسته ام همرنگ جماعت شوم. برای مثال از اینکه در مجامع یا در کوچه و خیابان بزبان آشوری حرف بزنم شرمی یا باکی نداشته ام. اکنون مشاهده می شود که برخی از آشوری های مذهبی می گویند: (چه لزومی دارد زبانمان را حفظ کنیم؟ ما که مسیحی هستیم و به هر زبانی می توانیم مسیح را موعظه کنیم). البته آنها بخاطر تنبلی این حرف را می زنند چون نمی خواهند زحمت بکشند و زبان آشوری را خوب یاد بگیرند و به فرزندانشان یاد بدهند. اما اگر ما ادعا داریم که مسیح مهمترین چیز در زندگیمان است باید طبق خواسته خداوند زندگی کنیم. زیرا خواسته خداوند این بود که ما را آشوری بیافریند. زیرا زبان و فرهنگمان را او به ما داده است. پس باید طبق خواسته اش آن را حفظ کنیم. باید کاری کنیم که  زبان و فرهنگمان پیشرفت کند نه اینکه همه را دفن کنیم و باعث نابودیشان شویم. درست است که دچار تبعیض و تمسخر اطرافیان خواهیم شد ولی این همان صلیبی است که باید طبق گفته مسیح بر دوش بکشیم. نمی توانیم برای راحتی خود زبان و هویتمان را عوض کنیم و همرنگ جماعت شویم.
س: به عنوان یک زن فعال آشوری لطفأ توضیح دهید مدیریت کدام جنبه از زندگی یک زن، دشوار است؟
ج: تنها چیزی که برایم دشوار بوده است بزرگ کردن پسرم بعنوان یک آشوری در فرانسه و انگلستان بوده است. از آنجا که ما در خانه به آشوری تکلم می کردیم پسرمان اول زبان آشوری را یاد گرفت. و از زمانی که به کودکستان رفت تحت فشار شدید معلمین فرانسوی قرار گرفتم تا با او به زبان فرانسه صحبت کنم. اما من با سرسختی مقاومت کردم  زیرا می دانستم که پسرم بالاخره فرانسوی را یاد خواهد گرفت. مگر ما خودمان در ایران به آشوری صحبت نمی کردیم؟ مگر ما خودمان بعدأ در مدارس فارسی را یاد نگرفتیم؟ و با وجود دو زبانه بودن مگر در امر تحصیل موفق و ممتاز نبودیم؟ البته پیش بینی من درست از آب درآمد و وقتی او دبستان را شروع کرد زبان فرانسوی را بسیار خوب می دانست و از کلاس اول به بعد نمرات بسیار خوبی می گرفت. منتهی من حس می کردم که برخی از آموزگاران و بخصوص والدین همکلاسیهایش نسبت به او تبعیض قائل هستند و اکثر آنها حاضر نبودند فرزندانشان با تیگلات دوست شوند. در انگلستان هم چون تیکلات را فرانسوی می دانستند مورد بی مهری و تمسخر برخی از دانش آموزان قرار می گرفت. اما خوشبختانه تیگلات آشور شخصیتی قوی دارد و او نیز مانند من و شوهرم هیچگاه منکر آشوری بودن خود نیست و از تبعیض و تمسخر دیگران باکی ندارد.
   در جوامع آشوری گاهی رهبرانی را می بینیم که خیلی ادعای آشوری بودن و ملت پرستی دارند و مردم برایشان کف می زنند ولی درخانه های خودشان و با فرزندان و نوه های خودشان به زبان های دیگر صحبت می کنند. و درخیلی از مواقع که این رهبران با همسران غیر آشوری خود در مجامع شرکت می کنند، و ما را مجبور می کنند  کـه بـرای "احتـرام به این مهمانان غیر آشـوری" به زبـان غیر آشـوری صحبت کنیم، خون در رگهایم به جوش می آید. ما با چه درد و رنج و فداکاری ملیتمان را حفظ کرده و می کنیم و اینها با چه تزویر و ریاکاری می خواهند سرمان را کلاه بگذارند و توقع دارند برایشان احترام قائل شویم و آنها را روی سرمان بگذاریم! پس فرق این اشخاص با آن معلمین فرانسوی که می خواستند ما را وادار کنند تا از یاد دادن زبان مادری خود به  فرزندمان منصرف شویم چیست؟ بعقیده من این آشوریها بدتر و زیان آورتر و خائن هستند! پس اگر در مجامع آشوری به زبان آشوری حرف نزنیم، فرزندانمان در کجا آشوری یاد بگیرند و چگونه به فرهنگ آشوری علاقمند شوند؟

س: اصولأ جوامع آشوری را در کشورهای مختلف چگونه یافتید؟
ج: آن دسته از ما که در سالهای 1950 و 1960 به دنیا آمده ایم نوه های آشوریانی هستیم که طی جنگ جهانی اول هستی خود را از دست دادند و از سرزمین اجدادی خود رانده شده و مجبور شدند در کشورهای بیگانه و در شرایط بسیار دشوار مستقر شوند. آنها هیچگاه هویت خود را نفی نکردند و با تمام مشکلات ساختند. والدین ما هم در جنگ جهانی دوم با مشکلات و کمبودها و گرسنگی و...دست و پنجه نرم کردند  و با شجاعت و فداکاریهای بسیار ما را بزرگ کردند. بنابراین از این ملت مظلوم نمی شود بیشتر از این انتظار داشت.  به نظر من اگر ما آشوری ها موفق شده ایم در کشورهای مختلف برای صد سال (از حنگ جهانی اول تا کنون) هویت خود را حفظ کنیم و با فداکاری و کوشش و پشتکار سازمانهایی را تأسیس کنیم بسیار شایان توجه است. منتهی سوال اساسی این اسـت که آیا از خود فرزندانی به جا گذاشته ایم تا این سازمانها را بگردانند؟ میراث دار این ملت بعد از 20 ـ 30 سال دیگر که خواهـد بود؟ به نظر من از آشوریها و بخصوص آشوریهای ایران تعداد بسیار کمی باقی خواهند ماند که خود را آشوری بدانند، بزبان آشوری صحبت کنند و به فرهنگ و آداب و رسوم آشوری آشنایی کامل داشته باشند.
   بطور مثال در سالهای 1950 تا 1970 خانواده های مرفه آشوری فرزندان ذکور خود را برای تحصیل به اروپا وامریکا فرستادند اما دخترانشان را در کنار خود نگهداشتند و حداکثر به آنها اجازه تحصیل در دانشگاههای داخل کشور را دادند. در نتیجه مردهای جوان و تحصیلکرده ونسبتأ پولدار آشوری با زنان غیر آشوری ازدواج کردند و خواهرهای آشوری آنها نتوانستند شوهران مناسبی از طبقه خود بیابند. و متأسفانه مردمی با این طرز فکر در غرب ساکن می شوندو در حالیکه فرنگی ها را بالاتر و بهتر از ملت خود می دانند خیلی زود و بسادگی حاضرند هویت خود را فراموش کنند. برخی نیز بقدری از بدبختی ها و سختی هایی که ملتمان در جنگهای جهانی کشیده شنیده اند که بکلی از آشوری بودن بیزار هستند و حاضر نیستند عضو یک ملت شکست خورده باشند و دلشان نمی خواهد خود و فرزندانشان متحمل آنگونه بدبختی ها باشند و حاضر نیستند برای ملت فداکاری کنند و نام آشوری را بر خود و فرزندانشان بگذارند. بنابراین آنچه که در کشورهای غربی مشاهده می کنیم این است که آشوری ها پس از 40 ـ 50 سال زندگی درغرب در آن جوامع حل می شوند و هویت خود را از دست می دهند. البته باید این مطلب را تکرار کنم که جوامع قوی سعی می کنند هر چه سریعتر اقلیت ها را در خود حل کنند. مثلأ در فرانسه این امر بوضوح دیده می شود. بطور مثال از دوازده هـزار آشـوری ترکیه کـه در اوایـل 1980 به فرانسه مهاجرت کردند تا به حال (طی مدت 30 سال) تقریبأ اکثرشان حل شده اند.
   در انگلستان نیز هر چند ملایم تر هستند اما در آنجا هم فشار زیادی وجود دارد. بخصوص اگر والدین بخواهند فرزندانشان پیشرفت کنند مجبورند تسلیم خواسته معلمین شوند. علت اینکه من توانستم مقاومت کنم این بود که روزانه به پسرم در درسهایش کمک می کردم و نقش معلم خصوصی را ده برابر بیشتر برای او ایفا می کردم.
س: دستاورد های آشوری ها را چگونه ارزیابی می کنید؟
ج: خوشبختانه آشوری ها در هر جا که مستقر شده اند  توانسته اند کلیسایی اجاره کنند  یا بخرند و به این صورت مرکزی برای تجمع و برای حفظ زبان و فرهنگ خود فراهم کنند. البته در اکثر شهرهایی که آشوری ها مستقر شده اند موفق به تأسیس انجمن های ملی و فرهنگی شده اند. اما روی این انجمن ها نمی شود زیاد حساب کرد  زیرا کار در آنها داوطلبانه است و اکثر داوطلبان بعد از چند سال دست از فعالیت می کشند و بنا براین برنامه هایی که یک دسته شروع کرده اند نیمه کاره می مانند. به همین دلیل است که مردم پشتیبانی از کلیساها را ترجیح می دهند. انجمن های سیاسی و احزاب هم بیشتر از همه دچار تلاطم و دگرگونی هستند وبرای مردم چندان کششی ندارند.
   آشوری هایی که  در رکاب آقا پطرس به فرانسه مهاجرت کردند خیلی سریع پراکنده ودر اجتماع فرانسوی غرق شدند. فرزندان آنها با فرانسوی ها ازدواج کرده و اگر فرزندی هم  داشتند همه بکلی فرانسوی شده بودند. از سالهای 1980 هم هزاران آشوری از ترکیه که بعلل سیاسی در فرانسه اقامت کردند و همچنین تعدادی از آشـوری های ایران
و عراق هم که پناهنده شده بودند، موفق به تشکیل دو سازمان (یکی در
پاریس و یکی در تولوز) و تنها یک کلیسا (کلیسای کلدانی) شده اند.
   حضور آشوری ها در لندن نیز قدمت دارد که اکثرشان از عراق هستند. اما آنها نیز با وجود اینکه موفق شدند انجمن و کلیسایی دائر کنند و مدتی نیز مجله ای بنام آتورایا را منتشر می کردند در نهایت در جامعه انگلیس حل می شوند.
  در امریکا نسل های مختلف آشوری استقرار یافته اند. نسل های قدیمی که قبل از جنگ جهانی اول آمده بودند بکلی حل شده اند و بازمانده آشوری ندارند. آنها هم که در سالهای قبل و بعد از انقلاب ایران و جنگ عراق به امریکا مهاجرت کردند هنوز ملت پرست هستند و سازمانهای سیاسی بسیاری تأسیس کرده اند ولی اکثر این افراد موفق نمی شوند فرزندان خود را آشوری بار بیاورند. البته اقلیتی هم هستند که با فداکاری و پشتکار بسیار کلیساها و سازمانهای فعالی را اداره می کنند و برنامه های فرهنگی و مذهبی و اجتماعی گوناگونی را ترتیب می دهند. در سن حوزه (شهری که به ما نزدیک است) کلاسهای زبان آشوری نیز دایر است. و فعالیت های متنوع به قدری زیاد است که غیرممکن است بتوانیم در همه آنها شرکت کنیم. در سالهای اخیر اینترنت آشوری ها را به هم نزدیک تر کرده و بسیاری از کمبودها را از بین برده است. مثلأ یکی ازآنها کمبود چاپخانه بزبان آشوری بود. در حال حاضر تعداد کتابهایی که بزبان آشوری چاپ می شوند و از طریق اینترنت در اختیار مردم قرار می گیرند شایان توجه است.
س: به نظر شما مشکلات عمده آشوری ها در خارج از کشورهایی مانند ایران و عراق و سوریه و ترکیه که موطن تاریخی ما بوده اند چیست؟
ج: همانطور کـه قبلأ گفتـه ام فشـاری که اکثریت در مدارس و از طریق
تلویزیون و اینترنت و مطبوعات بر اقلیت ها وارد می کنند شامـل حــال
ملت ضعیف و نحیف ما نیز می شود و اکثر آشوری های مهاجر نمی
توانند در مقابل این فشارها و تبعیض ها مقاومت کنند و دیر یا زود در جوامع قوی تر حل می شوند و هویت اصلی خود را از دست می دهند. بعلاوه برخی از دشمنانی که در امور سیاسی بسیار دانا و توانا هستند و نقاط ضعف ما را خوب می دانند براحتی قادر هستند با یک جرقه کوچک آتش خصومت و چند دستگی را در میان ما روشن کنند. و به همین دلیل ما موفق نمی شویم با هم متحد شویم و کاری را به اتمام برسانیم و به جای همکاری هر یک سنگی در راه پیشرفت دیگران می اندازیم و خودمان باعث شکست و انقراض ملت ما می شویم.
   از سوی دیگر الآن نسل جوان ملت ما شانس این را دارد که در بهترین مدارس و دانشگاه های دنیا تحصیل کند و از دستاوردهای ملل متمدن بهره بگیرد. البته خطر نابودی ملت ما بر هیچکس پوشیده نیست. خوشبختانه افراد دلسوزی از میان ملل غیر آشوری از قبیل پروفسور سیمو پرپولا سعی دارند وضع بسیار اسف بار ملتمان را در سطح جهانی برملا کنند تا یک تصمیم اساسی برای ما گرفته شود و من بسیار امیدوارم که حتمأ راه حلی برای حفظ و بقای آشوری ها پیدا خواهد شد.
س: نقش زنان را در اجتماعات مختلف آشوری چگونه می بینید و به نظر شما آیا این امر در کشورهای مختلف متفاوت است؟
ج: بطور کلی زنان آشوری مانند زنان دیگر کشورهای مترقی خیلی پیشرفت کرده اند منتهی تحت فشار بسیار زیادی هستند. من از وضع فعلی زنان آشوری در کشورهای شرقی اطلاعی ندارم اما در کشورهای غربی وضع زنان مهاجر بسیار دشوار است. زیرا نه تنها مجبور هستند شغلـی داشته  باشند تا مخارج خانواده خود را تأمین کنند، بلکــه همچنین
مسئولیت بزرگ کردن بچه ها و خانه داری نیز همچون گذشته بر دوش
آنهاست. یعنی در حالیکه اکثر زنان پیشرفت کرده اند،  شوهران آنها
اکثرأ می خواهند به همان روال پدران خودزندگی کنند و حاضر نیستند در امور خانه داری و بچه داری به زنهایشان کمک کنند. بسیاری از مردان مهاجر در کشورهای غربی بیکار هستند زیرا آنها که در کشورهای شرقی صاحب شغل و مقام خوب بودند در کشورهای غربی نمی توانند با همان مدرک تحصیلی شرقی شاغل شوند و چون حس می کنند که دیگر امکان تحصیل را ندارند و حاضر نیستند به مشاغل ساده روی بیاورند (زیرا در شأن خود نمی دانند) در نتیجه مخارجشان را باید زنهایشان تقبل کنند. اکثر زنهای جوانی که از کودکی به کشورهای غربی آمده اند و یا متولد این کشورها هستند دارای تحصیلات بسیار خوبی هستند و پیشرفت کرده اند. برخی از آنها که به فکر پیشرفت ملت می باشند توانسته اند به طرق مختلف چه بصورت انفرادی و چه به صورت اجتماعی به آشوری ها کمک کنند. بسیاری از فعالیتهای سازمانهای آشوری بر دوش زنان می باشد و برخی از این زنان مدبر نشان داده اند که می توانند بهتر از مردها این سازمانها را اداره کنند.
س: فعالیت های ملی شما در گذشته چه بوده و چه برنامه هایی برای آینده دارید؟
ج:  زمانیکه در ایران شاغل بودم به عضویت انجمن فارغ التحصیلان آشوری درآمدم و با همکاری خواهرم مهندس لورن دیویس در تهیه یک تقویم جیبی به زبان آشوری برای آن انجمن همکاری کردیم. پس از آن باز با کمک خواهرم که یکی از موسسین صندوق فرهنگ و هنر آشوری بود برای تهیه یک تقویم جیبی زیباتر و غنی تر بزبان آشوری کمک و مقالات تقویم را با کمک پدرم به زبان آشوری تهیه کردم. بعلاوه باتفاق هم یک سری کارت تبریک  برای صندوق فرهنگ و هنر
،از تابلوهای آندره گوالوویچ و با استفاده از اشعار ژان الخاص، ادی
الخاص، ویلیام دانیال و پل بجان، تهیه کردیم و به مناسبت های مختلف مانند تبریک سال نو آشوری، عید کریسمس و سال نو میلادی، تولد دختر، تولد پسر، روز مادر، روز پدر، روز عشق، نوروز (به زبان فارسی و با استفاده از اشعار مولانا و حافظ) چاپ کردیم. بعلاوه روزهای جمعه در کانون شادی کلیسای انجیلی آشوری تهران تدریس می کردم و برای برنامه های یک هفته کانون در تابستان دروس متعددی تهیه می کردم
   در فرانسه به مدت شش ماه بطور تمام وقت با انجمن آشوری های فرانسه که مرکز آن در تولوز بود همکاری کردم و در تأسیس یک شاخه از آن در پاریس کمک کردم و به عنوان منشی این شاخه فعالیتهای متعددی مانند دایر کردن یک کتابخانه کوچک انجام دادم. اما چون این فعالیت ها باعث شد که بکلی از تحصیل عقب بیفتم این شاخه را تعطیل کردیم. در پاریس با کمک یک جوان آشوری سوری دو کتاب در رده سنی کودکان و نوجوانان از فرانسه به آشوری ترجمه کردم که هیچوقت چاپ نشد. همچنین شش درس مکالمه آشوری را تهیه کردم که این کتاب را توانستم  سال گذشته از طریق انتشارات اینترنتی لولو به چاپ برسانم.
   از برنامه ها یی که برای آینده دارم یکی کامل کردن سری کتابهای مکالمه است. فعلأ فقط اولین کتاب را در سطح پایه به چاپ رسانده ام و اکنون مشغول تهیه چاپ دوم آن با اصلاحات و ملحقات (تمرینات جدید) هستم. در این سطح سه کتاب دیگر هم هست که قصد تهیه آنها را دارم. در سطح متوسط  چهار کتاب و در سطح عالی  حداقل دو کتاب در نظر
دارم. در حال حاضر نیز روی کتاب سرودهای مذهبی که به اتفاق پدرم
ترجمه کرده بودیم کار می کنم و امیدوارم آن را نیز از طریق سایت
لولو به چاپ برسانم. مدتی در کلاسهای آشوری مدرسه ماراپریم ملپانا که توسط کلیسای شرق آشوری در سن حوزه اداره می شود تدریس می کردم. سال گذشته برای این کلاس کتاب قرائت آشوری در شش جلسه را به زبان انگلیسی تهیه کردم و از طریق سایت لولو به چاپ رساندم.
   دو کتاب داستان برای بچه های کوچک تهیه کرده ام که احتیاج به نقاشی دارند. یکی از آنها تحت عنوان ملکه رقاص آماده شده است و من امیدوارم یک آشوری خیرخواه در این امر به من کمک کند. قرار است از ماه آینده نیز برای تهیه کارتون (برگرداندن متن به آشوری)  با شبکه ملی آشوری در سن حوزه همکاری کنم. بعلاوه برای سایت پژوهشگران آشوری (هگیانا آتورایا) کتابهای داستانی را که تهیه کرده ام قرائت کنم. بهرحال برنامه های زیادی هست و امیدوارم از عهده اینکار بر آیم.
س: به نظر شما نقش تحصیل کرده ها در جامعه آشوری چیست؟
ج: به نظر من هر ملتی نیازمند افراد تحصیل کرده، دانا، دانشمند و پولدار خود است تا جامعه را سازندگی کنند، زخمهای تاریخی را التیام ببخشند و برای آینده ملت خود برنامه ریزی کنند. در ملت ما متأسفانه اکثر آنهایی که پیشرفت کرده اند و حتی در سطح جهانی مشهور شده اند منکر آشوری بودن خود هستند و حاضر نیستند حتی یک ثانیه از وقت و یک شاهی از پول خود را صرف ملت آشوری کنند. به نظر من این ظلم بزرگی در حق ملت ما است. اگر این افراد حاضر نیستند اقرار کنند آشوری هستند و اگر به ملت آشور افتخار نمی کنند ما چطور می توانیم
به وحود آنها افتخار کنیم.
س: لطفأ اگر پیامی برای خوانندگان ما دارید بفرمائید.
ج: پیام من برای زنان آشوری این است که اولأ لازم است که این
ج: پیام من برای زنان آشوری این است که اولأ لازم است که این حقیقت را قبول کنند که بقای ملت آشوری در دست آنهاست. آنها هستند که می توانند با ازدواج کردن با مردان آشوری، با بچه دارشدن و با تربیت صحیح فرزندان خود نسل های آینده آشوری را بوجود بیاورند. زنان خارجی که با مردان آشوری ازدواج می کنند فایده ای به حال ملت ما ندارند چون فرزندان آنها آشوری نمی شوند. آنها برای آشوری ها ارزش و اهمیتی قائل نیستند و دلشان برای آینده این ملت نمی سوزد. در ثانی خواهش من از زنان آشوری این است که  امیدوار و شجاع باشند. ما همواره باید امیدوار باشیم . حقیقت این است که در این دوره و زمانه که دردنیای مدرن برای زنان امکانات فراوانی وجود دارد ومی توانند در کار خود پیشرفت زیادی بکنند ازدواج کردن و بچه دار شدن اغلب اوقات غیر ممکن می شود. بنابراین زنی که بخواهد با خردمندی و دلسوزی اوقاتش را صرف فرزندان خود کند تا از آنها آشوری هایی کامل بسازد لازم است از بسیاری از منافع شخصی و شغلی خود چشم پوشی کند. ما نیازمند رهبرانی خردمند هستیم تا این ملت را به جایی برسانند و چنین رهبرانی را فقط مادرانی توانا و خردمند و تحصیل کرده می توانند تربیت کنند. یکی از مشکلات ملت ما این است که زنان تحصیلکرده اکثرأ ازدواج نمی کنند و در این صورت هم بجه دار نمی شوند. بنا براین ای زنان آشوری تا آنجا که می توانید تحصیل کنید و علم و دانش کسب کنید. ازدواج کنید و بچه دار شوید و با دلسوزی و خردمندی فرزندان خود را آشوری واقعی بار بیاورید.



       فرا رسیدن اول نیسان6762
               و قیام حضرت عیسی (ع) 
               بر همه آشوریها مبارک باد

دوستان عزیز به انجمن شامیرام کمک  مالی نموده اند. سپاس!
-----------------------------------------------------------
 خانم بلا و مهندس جیکوب                      20،000  تومان
 دکتر سرگون گیورگیس                          100،000  "
آقای والودیا سرگیز                               100،000  "
آقای جانی سرگیزی                                500،000  "
 خانم ویکتوریا سرگیزی                          400،000  "
دکتر امانوئل رامسین                              100،000  "
رابی شمعون بت ایشو                     50،000   "
خانم فلورانس بت ایشو                    100،000  "
آقای سیروس هرمزی                     200،000  "
خانم مادلن دیویس                                  100         دلار

No comments:

Post a Comment