ܥ
ܥܲܒܼܕܵܐ: عَودا بمعنی بنده. در فارسی بصورت عبد بکار است.
ܥܒܼܲܪ: عبر بمعنی عبور کرد.در متون فارسی بصورت عبر و عبره آمده
است. بلعمی می نویسد: "بخت النصر از دجله عبره کرد و بگذشت بر سوی مغرب"
ܥܓܲܠ:عگل وܒܲܥܓܲܠ بعگل بمعنی شتاب. در فارسی: عجله
ܥܲܕܢ:
ܥܕܸܢ:عَدن یا
عدِن بمعنی بهشت . در فارسی :باغ عَدَن
ܥܕܵܢܵܐ: از Adenu اکدی بمعنای وقت است که در عربی و فارسی بصورت
اذان درآمده است.
ܥܘܼܡܩܵܐ: عومقا به معنای ژرفا. در فارسی عمق است. ܥܲܡܝܼܩܵܐ: عمیقا به معنای عمیق از
این لغت است.
ܥܘܼܡܪܵܐ:عومرا بمعنی زندگی. در فارسی: عمر .
ܥܵܘܥܸܐ:
ܥܲܘܥܘܼܝܸܐ: عَوعِه
بمعنای عوعو کند که بهمین صورت در فارسی وارد شده است.
ܥܲܙܝܼܙܵܐ: عزیزه بمعنی بزرگ و قوی که در فارسی بصورت عزیز بمعنای
محبوب مورد استفاده قرار می گیرد.
ܥܛܲܦ: عطاپ بمعنی برگشت که در فارسی بصورت (عطف) و(عطف به ماسبق) مورد
استفاده است.
ܥܸܛܪܵܐ:ܥܲܛܪܵܐ:عِطرا بمعنی بوی خوش.در فارسی عطر است.
ܥܝܼܙܵܝܵܐ: عیزایا بمعنی اذیت کننده. در فارسی: ایذایی
ܥܲܝܢܵܐ: عاینا بمعنی چشم. در فارسی بصورت عین است.
ܥܵܠܡܵܐ: عالما بمعنی دنیا. در فارسی بصورت عالم است.
ܥܸܠܵܝܵܐ:عِلایا بمعنی بالایی و بلند مرتبه .در فارسی بصورت عُلیا دیده می شود.
ܥܲܡܒܲܪ:عمبر به معنای نوعی گیاه خوش بو است. این لغت از ریشه اکدی abarummu است.در فارسی بصورت عنبر نوشته می شود.
ܥܲܡܘܼܕܵܐ: عمودا بمعنی ستون.در متون فارسی بصورت عمود است.
ܥܲܡܠܵܐ:عاملا بمعنی زحمت و کار. در فارسی: عمل
ܥܲܢܒܵܪܵܐ:عنبارا به معنای مخزن از ریشهܥܲܢܒܸܪ:عنبِر است که در فارسی بصورت انبار نوشته می شود.
ܥܲܢܩܵܐ: عَنقا یک پرنده خرافی. بهمین صورت وارد فارسی شده است .
ܥܸܨܝܵܢܵܐ:عصیانا بمعنی شورش. در فارسی همان عصیان است.
ܥܸܩܒܵܐ:عقبا به معنی ریشه که در فارسی بصورت عَقَبه بمعنی رد پا بکار
می رود.
ܥܲܩܸܪܒܼܵܐ:عقروا یا عقربا که در فارسی بصورت عقرب است.
ܥܲܪܸܒܼ:عَرِو بمعنی پایین بیاید که کلمه عرب از این لغت است. ܡܲܥܪܒܼܵܐ:معربا یا معروا که کلمه مغرب از آن است.
ܥܲܪܥܲܪܬܵܐ: عارعارتا، به معنای صدای الاغ. عرعرکردن از این است.
ܥܲܬܝܼܩܬܵܐ:عتیقتا بمعنی قدیمی و کهنه. که درفارسی هم بصورت عتیقه وارد
شده است.
No comments:
Post a Comment