روز جهانی مبارزه با خشونت بر علیه زنان
شامیرام داودپوریان
روز 25 نوامبر در تقویم سازمان ملل متحد به عنوان روز جهانی مبارزه با خشونت بر علیه زنان نامگذاری شده است. بانکی مون، دبیرکل این سازمان در سال 2012 به این مناسبت چنین گفته است "میلیونها زن و دختر در سراسر جهان تحقیر میشوند، مورد ضرب و شتم و تجاوز قرار میگیرند و یا حتی کشته میشوند."
واقعیت گفتههای بانکی مون چندان آشکار است که به هیچ وجه قابل انکار نبوده و تنها کافی است نگاهی به تیتراخبار رسانههای گروهی جهان بیندازیم تا به این امر پی ببریم. در همین چند سال اخیر دنیا شاهد بیاحترامی و خشونت مشمئز کنندهای نسبت به زنان بوده است. آزار زنان در مراسم شب سال نو 2016 در آلمان، تجاوزهای گروهی مکرر نسبت به دختران در هند، قتل زنان به دست برادران و یا پدر خود در پاکستان و سنگسار کردن زنان توسط طالبان در افغانستان از این موارد بوده است. در بسیاری از کشورهای آسیا، افریقا و امریکای لاتین نیز انواع خشونتهای مانند ازدواج اجباری زنان، مزاحمت مردان نسبت به زنان مجرد و بیوه، اجبار به بردگی در دوران جنگ، شلاق زدن، داغ کردن سینهها، ختنه کردن دختران، عقیم کردن اجباری و سقط اجباری در مورد زنان اعمال میشود.
قدیمیترین مدرک تاریخی در زمینهی خشونت نسبت به زنان به قانون حمورابی بازمیگردد که بر طبق آن شوهر میتوانست همسر خاطی خود را در رودخانه بیندازد. قانون رومیها به مردان اجازه میداد که زنان خود را حتی تا حد مرگ تنبیه کنند. در اروپای قرون وسطا کلیسا و حکومت از سوزاندن زنان به اتهام جادوگری چشمپوشی میکردند. یک قانون متعلق به قرن 18 انگلستان اجازه میداد که یک مرد همسرش را با عصایی که پهنایش بیشتر از قطر انگشت شستش نباشد کتک بزند. قانون تنبیه زن در امریکا و اروپا تا اواخر قرن 19 معتبر بود. در انگلستان حق شوهر برای تنبیه بدنی همسرش جهت نگهداشتن او در چهارچوب وظایف همسریاش در 1891 ملغی شد. در امریکا تا 1810 مردها این حق را داشتند که زنان گمراه خود را تنبیه بدنی کنند. در ایتالیا تا 1981 قانون کشتن یک زن یا رفیق او به خاطر شرف و آبرو مشمول مجازات کمتری میشد.
البته باید گفت که خشونت نسبت به زنان بر این دیدگاه تاریخی استوار است که زن مایملک یک مرد محسوب شده و نقش یک فرد تابع را بر عهده دارد که خود این دیدگاه ناشی از سیستم پدرسالاری یعنی سیستمی جهانشمول مبتنی بر عدم برابری جنسی میباشد.
بر اساس گزارشات سازمان ملل متحد هیچ منطقه، کشور و یا فرهنگی در جهان وجود ندارد که در آن زن آزاد، و مصون از خشونت باشد.
خشونت بر علیه زنان انواع مختلفی دارد. در وهلهی اول این خشونت را میتوان به دو نوع بدنی و روانی تقسیم نمود که هردو آنها آسیبهای جدی و گاهی مرگآور زنان را موجب میشوند. البته تقسیمبندیهای کاملتر شامل خشونت اقتصادی و خشونت جنسی نیز میباشند. این خشونتها را میتوان به صورت خشونت به خاطر جهیزیه (که در کشورهایی مانند هندوستان، پاکستان، بنگلادش، سریلانکا و نپال دیده میشود)، اسیدپاشی ( در همان کشورها)، ربوده شدن برای ازدواج (در اتیوپی و آسیای مرکزی و قفقاز)، ازدواج اجباری (در بسیاری از کشورهای آسیایی) و ...مشاهده کرد. تجاوز و سوءاستفاده جنسی از زنان در محیط کار نیز از انواع شایع خشونت بر علیه زنان به شمار میروند که همواره زنان را تهدید میکنند.
از قرن 20، 21 و بویژه از 1990 به بعد فعالیتهای افزایش یابندهای در سطوح ملی و بینالمللی شروع شد که هدفشان تحقیق و ارتقاء آگاهی عمومی و حمایت از جلوگیری از انواع خشونت بر علیه زنان بوده است.
خشونت بر علیه زنان در بیشتر موارد در ردهی نقض حقوق بشر و قرار میگیرد و در عین حال مسئلهای مربوط به بهداشت نیز میباشد. زیرا مطالعات گوناگون حاکی از آن است که بسیاری از زنانی که مورد خشونت و سوء استفادهی جنسی قرار میگیرند دچار مرگ ناشی از جراحات و یا ایدز میشوند. درصد مرگ و میر ناشی از این امر بسیار بالاتر از بیماری مالاریا و یا حتی قاچاق زنان میباشد. بعلاوه زنانی که مورد خشونت قرار میگیرند دچار عوارض روحی شدیدی مانند افسردگی، اضطراب، کماشتهایی، بیتحرکی و حتی میل به خودکشی میشوند که از یک طرف موجب کاهش فعالیتهای روزانهی آنها و از طرف دیگر باعث وارد شدن آسیبهای روانی به فرزندان آنها میشود.
اما آنچه که از اهمیت حیاتی برخوردار میباشد چگونگی مبارزه با این خشونت های غیرانسانی است. راهحلهای ارائه شده بدین منظور شامل تصویب اجرای قوانین جدیتر و شدیدتر برای مرتکبین این خشونتها است. فراهم کردن امکانات درمانی و برپایی خانههای امن برای زنانی که قربانی خشونت میشوند، برپایی کلاسهای آموزشی برای زنانی که در معرض خشونت قرار دارند و کمک به زنان قربانی جهت یافتن کار و ادامهی زندگی عادی نیز از ضروریات این مبارزه میباشد. پرواضح است که حکومتها نقش بسیار مهم و تعیین کنندهای در فراهم کردن امکانات فوق دارند و همگام با حکومتها، سازمانهای دفاع از حقوق زنان نیز مسئولیت بسیار خطیری در پیش بردن این مبارزه بر عهده دارند.
تصویری از سوزاندن زنان متهم به جادوگری در اروپا
شامیرام داودپوریان
واقعیت گفتههای بانکی مون چندان آشکار است که به هیچ وجه قابل انکار نبوده و تنها کافی است نگاهی به تیتراخبار رسانههای گروهی جهان بیندازیم تا به این امر پی ببریم. در همین چند سال اخیر دنیا شاهد بیاحترامی و خشونت مشمئز کنندهای نسبت به زنان بوده است. آزار زنان در مراسم شب سال نو 2016 در آلمان، تجاوزهای گروهی مکرر نسبت به دختران در هند، قتل زنان به دست برادران و یا پدر خود در پاکستان و سنگسار کردن زنان توسط طالبان در افغانستان از این موارد بوده است. در بسیاری از کشورهای آسیا، افریقا و امریکای لاتین نیز انواع خشونتهای مانند ازدواج اجباری زنان، مزاحمت مردان نسبت به زنان مجرد و بیوه، اجبار به بردگی در دوران جنگ، شلاق زدن، داغ کردن سینهها، ختنه کردن دختران، عقیم کردن اجباری و سقط اجباری در مورد زنان اعمال میشود.
قدیمیترین مدرک تاریخی در زمینهی خشونت نسبت به زنان به قانون حمورابی بازمیگردد که بر طبق آن شوهر میتوانست همسر خاطی خود را در رودخانه بیندازد. قانون رومیها به مردان اجازه میداد که زنان خود را حتی تا حد مرگ تنبیه کنند. در اروپای قرون وسطا کلیسا و حکومت از سوزاندن زنان به اتهام جادوگری چشمپوشی میکردند. یک قانون متعلق به قرن 18 انگلستان اجازه میداد که یک مرد همسرش را با عصایی که پهنایش بیشتر از قطر انگشت شستش نباشد کتک بزند. قانون تنبیه زن در امریکا و اروپا تا اواخر قرن 19 معتبر بود. در انگلستان حق شوهر برای تنبیه بدنی همسرش جهت نگهداشتن او در چهارچوب وظایف همسریاش در 1891 ملغی شد. در امریکا تا 1810 مردها این حق را داشتند که زنان گمراه خود را تنبیه بدنی کنند. در ایتالیا تا 1981 قانون کشتن یک زن یا رفیق او به خاطر شرف و آبرو مشمول مجازات کمتری میشد.
البته باید گفت که خشونت نسبت به زنان بر این دیدگاه تاریخی استوار است که زن مایملک یک مرد محسوب شده و نقش یک فرد تابع را بر عهده دارد که خود این دیدگاه ناشی از سیستم پدرسالاری یعنی سیستمی جهانشمول مبتنی بر عدم برابری جنسی میباشد.
بر اساس گزارشات سازمان ملل متحد هیچ منطقه، کشور و یا فرهنگی در جهان وجود ندارد که در آن زن آزاد، و مصون از خشونت باشد.
خشونت بر علیه زنان انواع مختلفی دارد. در وهلهی اول این خشونت را میتوان به دو نوع بدنی و روانی تقسیم نمود که هردو آنها آسیبهای جدی و گاهی مرگآور زنان را موجب میشوند. البته تقسیمبندیهای کاملتر شامل خشونت اقتصادی و خشونت جنسی نیز میباشند. این خشونتها را میتوان به صورت خشونت به خاطر جهیزیه (که در کشورهایی مانند هندوستان، پاکستان، بنگلادش، سریلانکا و نپال دیده میشود)، اسیدپاشی ( در همان کشورها)، ربوده شدن برای ازدواج (در اتیوپی و آسیای مرکزی و قفقاز)، ازدواج اجباری (در بسیاری از کشورهای آسیایی) و ...مشاهده کرد. تجاوز و سوءاستفاده جنسی از زنان در محیط کار نیز از انواع شایع خشونت بر علیه زنان به شمار میروند که همواره زنان را تهدید میکنند.
از قرن 20، 21 و بویژه از 1990 به بعد فعالیتهای افزایش یابندهای در سطوح ملی و بینالمللی شروع شد که هدفشان تحقیق و ارتقاء آگاهی عمومی و حمایت از جلوگیری از انواع خشونت بر علیه زنان بوده است.
خشونت بر علیه زنان در بیشتر موارد در ردهی نقض حقوق بشر و قرار میگیرد و در عین حال مسئلهای مربوط به بهداشت نیز میباشد. زیرا مطالعات گوناگون حاکی از آن است که بسیاری از زنانی که مورد خشونت و سوء استفادهی جنسی قرار میگیرند دچار مرگ ناشی از جراحات و یا ایدز میشوند. درصد مرگ و میر ناشی از این امر بسیار بالاتر از بیماری مالاریا و یا حتی قاچاق زنان میباشد. بعلاوه زنانی که مورد خشونت قرار میگیرند دچار عوارض روحی شدیدی مانند افسردگی، اضطراب، کماشتهایی، بیتحرکی و حتی میل به خودکشی میشوند که از یک طرف موجب کاهش فعالیتهای روزانهی آنها و از طرف دیگر باعث وارد شدن آسیبهای روانی به فرزندان آنها میشود.
اما آنچه که از اهمیت حیاتی برخوردار میباشد چگونگی مبارزه با این خشونت های غیرانسانی است. راهحلهای ارائه شده بدین منظور شامل تصویب اجرای قوانین جدیتر و شدیدتر برای مرتکبین این خشونتها است. فراهم کردن امکانات درمانی و برپایی خانههای امن برای زنانی که قربانی خشونت میشوند، برپایی کلاسهای آموزشی برای زنانی که در معرض خشونت قرار دارند و کمک به زنان قربانی جهت یافتن کار و ادامهی زندگی عادی نیز از ضروریات این مبارزه میباشد. پرواضح است که حکومتها نقش بسیار مهم و تعیین کنندهای در فراهم کردن امکانات فوق دارند و همگام با حکومتها، سازمانهای دفاع از حقوق زنان نیز مسئولیت بسیار خطیری در پیش بردن این مبارزه بر عهده دارند.
تصویری از سوزاندن زنان متهم به جادوگری در اروپا
No comments:
Post a Comment