رسوم آشوری
شامیرام داودپوریان
آداب ازدواج:
طبق رسوم اجدادی هرگاه پدرومادری تشخیص میدادند که زمان ازدواج پسرشان فرارسیده
است دست به انتخاب دختری مناسب میزدند. برای این امر خودشان از طریق پرس و جو
دختری را که خوب و مناسب تشخیص میدادند در نظر میگرفتند اما در صورتی که پسرشان مهردختری
را در دل داشت احتیاجی به پرس و جو نداشته و اقدام به خواستگاری میکردند.
برای خواستگاری
ابتدا از طریق یکی از اقوام دختر که معمولأ یک عاقله زن محترمی بود از خانوادهی
دختر اجازه میگرفتند تا برای کسب اجازهی خواستگاری به خانهی آنها بروند. اگر
خانوادهی دختر جواب مثبت میداد یک روز یکشنبه را برای این کار وعده میکردند.
در روز یکشنبهی
موعود هنگامی که میهمانان از راه میرسیدند پس از خوردن و آشامییدن سر صحبت را باز
و منظور از آمدن خود را بیان میکردند. پدر دختر در پاسخ آنها میگفت که قادر نیست
به تنهایی جواب بدهد و لازم میداند با ریشسفیدان فامیل مشورت کند.
اگرخواستگار فردی
آشنا بود دادن جواب چندان طول نمیکشید اما اگر غریبه بود آنگاه خانوادهی دختر
افرادی را برای پرس و جو دربارهی خواستگار و خانوادهاش به روستاهای اطراف میفرستادند
تا بیگدار به آب نزنند. پس از پرس و جو در صورتی که خواستگار را مناسب تشخیص میدادند
خبر موافقت خود را به اطلاع خانوادهی پسرمیرساندند و باز هم یک روز یکشنبه را
برای خواستگاری تعیین میکردند.
علت این که تمام مراسم اصلی در روزهای یکشنبه
برگزار میشد این بود که در روستاها مردم هر روز مشغول کشت و کار بودند و تنها
روزهای یکشنبه که روز مقدس مسیحیان است و همه دست از کار میکشیدند میتوانستند به
کارهای دیگری مانند جشن و شادی بپردازند.
در روز خواستگاری،
پدر داماد در حالی که گوشت و شراب به عنوان پیشکشی با خود آورده بود به همراهی
اقوام خود و کشیش و کدخدای روستا در مجلس خواستگاری حضورمییافت. قبل از اقدام به
صحبت سفرهی غذا را پهن میکردند و از انواع خوردنی و آشامیدنی در آن میچیدند اما
رسم این بود که کسی دست به طرف سفره دراز نمیکرد و حتی یک استکان چایی نمیخورد و
در جواب تعارف میزبان میگفت "تا به خواستهی ما جواب مثبت ندهید چیزی
نخواهیم خورد."
برای باز کردن سر
صحبت کدخدای روستا شروع میکرد و چنین میگفت که آمدهاند تا شاهد این امر خیر یعنی
خواستگاری دخترباشند. سپس مسنترین اقوام خانوادهی داماد جملهی زیبا و معروفِ "ما
آمدهایم تا گلی از باغ زیبای شما بچینیم" را خطاب به پدر عروس ادا کرده و با
این جمله به طور رسمی دختر را از پدرش خواستگاری میکرد. پدر عروس دادن جواب مثبت
را به پیرترین فرد خانواده مثلأ به پدر یا مادر خودش میسپرد و آن فرد نیز به نوبهی
خود به فرد دیگر می سپرد تا همه اشخاص مسن
و محترم خانواده رضایت خودشان را اعلام میکردند و آخرین آنها بار دیگر نوبت را به
پدر عروس میسپرد و او در جواب میگفت "اکنون که چنین افراد محترم و معقولی
زحمت کشیده و به خانهی ما تشریف آوردهاند نمیتوانم درخواستشان را رد کنم."
با شنیدن پاسخ
پدر عروس، داماد از جا بلند شده و دست پدر عروس را میبوسید. مادر داماد نیز یک
انگشتری طلا را که در یک ظرف کوچک چینی گذاشته بود بیرون آورده و توسط دو
زن آن را برای عروس که در خانهای دیگر نشسته بود میفرستاد. آن دو زن برای عروس
پیغام میبردند که اگر به این وصلت رضایت میدهد انگشتری را به انگشت خود بزند
زیرا پدر و مادرش موافقت خود را اعلام کردهاند. سپس دختر انگشتری را برداشته و به
انگشت خود میزد. پدر داماد نیز قول میداد که زینتآلاتی مانند دستبند و گردنبند
طلا و کمربند نقره و همچنین لباسهای گرانبها و کفش وهدایای دیگر تقدیم عروس
کند.
از آنجا که درمیان
طوایف کوهنشین آشوری رسم گرفتن شیربها رایج بود، پدر داماد با دادن مبلغی پول و
یا تعدادی گوسفند رضایت پدر عروس را جلب میکرد که البته در واقع این مبلغ ارزش
شیری بود که مادر عروس دخترش را با آن تغذیه کرده بود.
در روز خواستگاری که در عین حال روز نامزدی
نیز بود کشیش حاضر در مراسم خطبهی ویژهای را برای پیوند دو نامزد میخواند
که اصطلاحأ خطبهی نیم عقد نامیده میشد و
بدین ترتیب آن دو را نامزد (و به نوعی محرم) اعلام میکرد.
در همین روز
تاریخ عروسی را تعیین میکردند که معمولأ یک روز از ماه تشرین آخر یعنی در سومین
ماه پائیز بود. علت انتخاب این روز این بود که انگورهایی که در اواخر تابستان له
کرده و در خمرههای بزرگ ریخته بودند در اواخر پائیز تبدیل به شراب میشد و در
نتیجه میتوانستند در روزهای عروسی با شراب خوب و خوش طعم خود از میهمانان پذیرایی
نمایند.
برای دعوت مردم
به عروسی که چند روز بعد از خواستگاری صورت میگرفت پدر داماد کوزهای شراب با خود
برداشته و با همراهی دونفر که سرنا و دهل مینواختند به درخانهی تک تک افراد
روستا رفته و با تقدیم یک لیوان شراب به صاحبخانه وی را به عروسی فرزندش دعوت میکرد.
این مراسم یکی از زیباترین مراسم عروسی آشورها بود که تا چند دههی پیش در
روستاهای اورمیه رایج بود.
یکی دیگر از رسوم مربوط به ازدواج در میان
آشوریها این بود که از روز خواستگاری تا روز عروسی هر یکشنبه مادر و خواهران
داماد با همراهیِ تعدادی از زنان فامیل به دیدار عروس میرفتند و به عنوان پیشکشی هدایا
و شیرینیهایی مانند گاتا را که روی سینیهای بزرگی قرار داده بودند تقدیم عروس میکردند.
اما داماد اجازهی دیدار علنی عروس را نداشت مگر خطر کتک خوردن از دست برادران
عروس را به جان میخرید. در نتیجه مجبور بود به طور پنهانی به دیدن نامزد خود برود.
No comments:
Post a Comment