شامیرام داودپوریان
هفتم اگوست 1933 روزی است که
3000 نفر از
آشوریان ساکن سمیل و حومهی آن ناجوانمردانه به قتل رسیدند. اکنون 82 سال از آن
روز شوم میگذرد و نام سمیل، سمبل و نشانگر شهادت و خون آشوریها است؛ شهادتی که
مدام در تکرار و خونی که همچنان جاری است
سمیل شهری است در اطراف دهوک در
عراق. ساکنان شهر را آشوریها و اکراد تشکیل میدهند. نام شهر را به طرق مختلفی
معنی کردهاند. یاقوت الحاوی این لغت را تلفظ غلطی از لغت سریانی سِمالا (ܣܸܡܵܠܵܐ) به
معنای چپ دانسته است. برخی آن را مشتق از اسم سمائیل یا شمائیل که به معنای خداوند
گوش میدهد است، دانستهاند. ساکنان شهر در قرن دوم میلادی به مسیحیت گرویدهاند و
شهرت شهر به خاطر متون سریانی آن میباشد. آشوریهای ساکن آن از پیروان کلیسای
ارتدوکس سریانی و کلیسای
شرق هستند
شرق هستند
در تاریخ 11 ـ 7 اگوست (طاباخ) 1933
ارتش عراق به همراهی کردها به 65روستای اطراف سمیل و دهوک حمله کرد و
در حالی که اهالی منطقه بدون اسلحه بودند آنها را به قتل رساندند. تعداد مقتولین
توسط کلنل استافورد از ارتش انگلیس حدود 3000 تن اعلام شد
در رابطه با کشتار آشوریها باید
گفت که از سال 339 قبل از
میلاد تا کنون آنها هدف 33 قتل عام قرار گرفتهاند که به طور
متوسط هر 50 سال یک قتل
عام میباشد و اکثریت این کشتارها به بهانهی دین و مذهب صورت گرفته است
قتل عام سمیل در سال 1933 با سخنرانی یک عضو عرب پارلمان به
نام ساعد ثابیت شروع شد که طی سخنان خود هویت آشوریها را انکار کرد و آنها را
بدبخت و فاسد نامید و گفت که آنها میکروب سمی در رأس حکومت هستند. بعدأ تحریکات بیشتری توسط رشید علی گیلانی که
حاکم ناسیونالیست عرب بود صورت گرفت. او این شایعه را پراکند که آشوریها نقشههایی
برای انفجار پلها و مسموم کردن آب آشامیدنی شهرهای بزرگ عراق دارند
باید گفت که قتل عام سمیل دنبالهی
مرارتهایی است که بعد از جنگ جهانی اول گریبانگیر آشوریها شد. مردمی که
بازماندهی قتلعامی با حدود 750،000 نفر (قتل عام سیفو) بودند که در اثر فشارها و کشتارهای صورت
گرفته توسط حکومت عثمانی و عوامل آن روستاهای خود را ترک کرده و برای فرار از
گرسنگی و بیماری و مرگ ـ طی دو راهپیمایی بزرگ و زجرآور در زمستانهای1915 و 1918 ـ ابتدا به
اورمیه و سپس به همدان پناه برده بودند و بعد از آن توسط انگلیسیها در عراق اسکان
داده شده بودند و هنگامی که در پی احقاق حقوق خود برآمدند به ضرب شمشیر و تفنگ به
قتل رسیدند. انگلیسیها که از فاتحان جنگ اول بودند در پی تجزیهی امپراطوری
عثمانی که در جنگ شکست خورده بود اقدام به تأسیس کشور عراق کردند و برای نیل به
اهداف خود از نیرویی که از آشوریها تشکیل داده بودند استفاده کردند با این وعده
که پس از تشکیل کشور، آنها دارای سرزمینی مستقل خواهند شد که ضامن بقا و امنیتشان
خواهد بود
در سال 1920هنگامی که حکومت مستقل عراق تشکیل شد
و مرزهای آن با کشور ترکیه تعیین شد آشوریها دریافتند که بیشتر روستاها و زمینهایشان
ضمیمهی کشور ترکیه شدهاند و تمام امیدشان به بازگشت به موطنشان از بین رفت به
ویژه که حکومت ترکیه نیز از قبول آنها
خودداری کرد. حکومت بریتانیا نیز دیگر قادر به تحقق وعدههایی که قبلأ داده بود نبود
زیرا راهحلی که برای مشکل عراق یافته بود پایانی بر امیدها و آرزوهای مردم
رنجدیدهی ما بود
طی سالهای 1925 تا 1929 تعدادی از آشوریها تحت مدیریت کمیتهی
اسکان حکومت در بعقوبه اسکان یافته بودند. بعضی از خانوادهها در دشتهای نزدیک
نواحی دهوک، عمادیه، اقرا، شیخان (در ولایت موصل) و منطقهی حریر در ولایات اربیل
و بروری علیا پراکنده شده بودند. تعدادی نیز در شهرها سکونت یافتند
از آنجا که این نوع اسکان با وعدهی
داده شده مطابقت نداشت موجب نارضایتی مردم شد. در حقیقت زندگی آشوریها در شرایط
جدید چندان فرقی با زندگی تحت حکومت
عثمانی نداشت و آنها حتی از بعضی از امتیازاتی که قبلأ برخوردار بودند نیز محروم
شده بودند. یکی از این امتیازات مدارسی بودند که تحت مدیریت افراد مذهبی اداره میشدند
و تنها آشوریها از آنها برخوردار بودند. این مدارس از شهرت خوبی برخوردار بودند
و پسران و همچنین دختران از امکان تحصیل در آنها برخوردار بودند
تعداد بیشماری از مردم که از
شرایط تحمیل شده بر خود رضایت نداشتند تحت رهبری مارشمعون پاتریارک کلیسای شرق
بودند و در بهار 1933 طی یک کمپین
اعتراضی از وی حمایت کردند. این اعتراضات در روستاهای نواحی دوهوک و ساپنا صورت
گرفت. دولت عراق تلاش کرد تا پاتریارک را مجبور به قبول تصمیمات کمیتهی اسکان
کند. در این حین تعدادی از افراد وفادار مار شمعون از مرز سوریه گذشتند تا با
نیروهای فرانسوی مستقر در آنجا ملاقات و درخواست خود را برای زندگی تحت
حاکمیت آنها اعلام کنند. چون فرانسویها
از قبول این درخواست خودداری کردند آن عده
مجبور به بازگشت به عراق شدند. در عین حال مقامات عراقی که از قبل تصمیم به
جلوگیری از بازگشت آشوریها به عراق داشتند نیروهای نظامی خود را در مرز سوریه
(نواحی فیش خابور و دیر ابونا) مستقر کرده بودند
با شلیک نیروهای عراقی به عدهای
که در حال بازگشت بودند، جنگی نابرابر درگرفت که با وجود شجاعت آشوریها منجر به
شکست آنها شد. در نتیجه تعدادی به سوریه بازگشتند. ارتش عراق باقی آن عده را در
ناحیهی دیرابونا محاصره کرد و با شلیک گلوله به قتل رساند. تعدادی نیز که تمایل
به جنگ نداشته و قصد بازگشت به روستاها و خانوادههایشان را داشتند به سوی
کوهستان گریختند
نیروهای عراقی تلاش کردند تا آنها
را تعقیب و دستگیر کنند. آنها دستورداشتند تا با هر کسی که مواجه میشوند او را
به قتل برسانند. در بعضی از روستاها مقامات محلی در قضیهی قتل عام با ارتش همکاری
میکردند. در ناحیه ی دوهوک آشوریها را سوار کامیون کرده و در فاصلهای نه چندان
دور از روستاهایشان پیاده کرده و با مسلسل به قتل رساندند. طی آن چند روز فضای
وحشت و ترس روستاها را فرا گرفته بود و تعدادی زیادی از خانوادهها پدران و یا
پسران خود را از دست دادند. اجساد کشته شدگان در فضای باز انداخته شده بودند و
امکان دفن آنها وجود نداشت
سمیل که در 8 کیلومتری دوهوک واقع شده بود، از بزرگترین روستاهای آن محدوده بود با جمعیتی حدود 700 نفر که بیشترین آنها آشوریهای قبیلهی بَز (Baz) و تعدادی نیز از طیاری علیا و دِز(Dez) بودند. در بعدازظهر روز 8 اگوست شهردار دوهوک در حالی که کامیونی پر از سرباز به همراه داشت به روستا آمد. او وارد روستا شد و به مردم دستور داد که اسلحههای خود را تحویل دهند و اضافه کرد که از وقوع جنگ در منطقه هراسان است و اگر ساکنان سمیل مسلح باشند درگیری بهوجود خواهد آمد. او به مردم اطمینان داد که تحت پرچم عراق که برفراز مرکز پلیس در اهتزاز بود، در امنیت خواهند بود. روز بعد سربازان بیشتری به روستا آمدند ـ در حالیکه از شهردار خبری نبود ـ و شروع به خلع سلاح کسانی که از روستاهای دیگر میآمدند، نمودند .
ساکنان سمیل مورد تجاوز و غارت قرار گرفتند. در آن روز آنها اطمینان حاصل کردند که در تله افتادهاند. مردم برای حفظ جان خود در مقر پلیس پناه گرفتند اما یک سرجوخه به کسانی که از روستاهای دیگر آمده بودند دستور داد که به روستاهایشان بازگردند و چون آنها با بیان این که احساس امنیت نمیکنند از این کار خودداری کردند به آنها دستور داد که در خانههای روستا بمانند. مردم اطاعت کردند و در حین رفتن به خانهها، کامیونهای ارتش و وسائل نقلیهی مسلح به روستا رسیدند و ناگهان سربازان بدون اخطار قبلی بر روی آنها آتش گشودند.
تعدادی از مردم که زنان و کودکان
نیز در میان آنها بودند کشته شدند در حالی که تعدادی دیگر به جاییکه مردم پناه گرفته بودند فرار کردند. سربازان مسلسلهای
خود را بیرون پنجرهی خانههایی که مردم وحشتزده پناه گرفته بودند مستقر کرده و
به سوی آنها شلیک کردند تا اینکه همه کشته شدند. کسی از این کشتار جان سالم به در
نبرد زیرا اگر سربازان تشنه به خون افرادی را میدیدند که هنوز سر پا هستند آنها
را بیرون کشیده و با گلوله میکشتند و یا
با مشت و لگد تا حد مرگ میزدند و سپس روی تودهی کشته شدگان پرتاب میکردند.
صبح روز بعد سربازان بازگشتند تا قربانیان خود را در جایی که اجساد جمعآوری و در
یک حفرهی کمعمق انداخته شده بودند دفن کنند.
قتل عام سمیل جنایتی بود که در کمال خونسردی و بربریت صورت گرفت و به
عنوان یکی از وحشیانهترین جنایات بشری و لکهای بر پیشانی حکومت عراق در تاریخ
باقی خواهد ماند.
منابع اینترنت:
1 - Simele,
Wikimapia
2 - Simele Massacre, Wikia
3 -The Massacre
of August 1933, In search of a safe heaven, past and present, Ishtar
Broadcasting Corporation
No comments:
Post a Comment