گیلگمش
یک راست به جستجوی اورشه نبی می رود و مجادله و دعوایی در می گیرد. اورشه
نبی حرف های سیدوری را تکرار می
کند:
چرا گونه هایت پژمرده و چهره ات اندوهگین است،
چرا دلت چنین شکسته و پیکرت فرسوده است..."
گیلگمش
همان پاسخی را می دهد که به سیدوری داده بود و سخن خود را با همان درخواست
برای آنکه او را به نزد اوتنه پیشتیم راهنمایی کند به پایان می برد. در
پاسخ، اورشه نبی از گیلگمش می
خواهد که یکصد تیر چوبی، هر یک به طول 30 متر تهیه کند. این تیرها به آنها
کمک می کند که از آبهای مرگبار بگذرند. آنها عازم می شوند و به نوبت از
تیرهای چوبی استفاده می کنند، در حالی که اورشه نبی به گیلگمش هشدار می دهد
که مراقب باشد آب های مرگبار دستش را خیس نکنند.
هنگامی
که می رسند، اوتنه پیشتیم آنها را می بیند و شروع به سخنگویی می کند. او
درست با همان کلماتی که سیدوری و اورشه نبی قبلأ به کار برده اند از گیلگمش
سوال می کند که چرا گونه هایش پژمرده و چهره اش غمگین است. گیلگمش نیز با
همان عبارت ها پاسخ می دهد و سخن خود را با نقل عبارت هایی درباره سفر
طولانی و دشوار خود تا به اینجا به پایان می برد.
اوتنه پیشتیم پاسخ می دهد:
"چرا اندوه خود را طولانی می کنی گیلگمش؟
چون خدایان تو را ازگوشت خدایان و انسان آفریده اند،
چون خدایان تو را مانند پدر و مادرت آفریده اند،
مرگِ ناگزیر روزی به سراغت خواهد آمد..."
اوتنه پیشتیم سپس مرگ را اینگونه برای گیلگمش توضیح می دهد:
"هیچکس چهره مرگ را نمی بیند،
هیچکس صدای مرگ را نمی شنود،
مرگ وحشی فقط انسان را بر زمین فرو می کوبد.
گاهی خانه ای می سازیم، گاهی آشیانه ای بر پا می کنیم،
سپس برادارن آن را به ارث می برند و میان خود قسمت می کنند،
گاهی خصومت بر زمین حاکم می شود،
سپس رودها قیام می کنند و سیل جاری می شود.
سنجاقک ها دستخوش جریان آب رودخانه می شوند،
و چهره آنها به چهره خورشید ماننده است.
سپس ناگهان هیچ چیز وجود ندارد.
خوابیدن و مرگ درست مانند یکدیگرند،
تصویر مرگ را نمی توان کشید."
کتیبه
یازدهم که کتیبه توفان نام دارد در حالی آغاز می شود که گیلگمش در حیرت
است که چگونه او و اوتنه پیشتیم کاملأ شبیه یکدیگرند اما یکی میرنده و
دیگری جاودانه است.اوتنه پیشتیم در پاسخ او به از توفان بزرگ صحبت می کند و
هر کس که با داستان کشتی نوح آشنا باشد، در می بابد که شباهت های میان این
دو بسیار است.
خدایان
تصمیم می گیرند توفان بزرگی بر انسان نازل کنند. فقط اِآ است که مقام و
مرتبه را زیر پا می گذارد و اوتنه پیشتیم را از وقوع فاجعه مطلع می سازد.
وی از طریق یک کلبه نئین و یک دیوار آجری پیام می فرستد:
"مرد شوروپاک، پسر اوبرو توتو،
خانه ات را برچین و یک قایق بساز.
اموالت را رها کن و به جستجوی موجودات زنده درآی.
اموال شخصی را بگذار و زندگان را نجات ده!
تخم همه چیزهای زنده را در قایق بگذار.
به این ترتیب، قایق بزرگ با محاسبات دقیق ساخته و به آب افکنده شد.اوتنه پیشتیم برای گیلگمش روایت می کند که چگونه:
"آن را با هر آن چیزی که بود پر کردم.
آن را با نقره پر کردم،
آن را با طلا پر کردم،
آن را با تخم همه چیزهای زنده، همه آنها، پر کردم.
همه دوستان و خویشانم را بر قایق سوار کردم.
رمه های دشت باز را، جانوران وحشی دشت باز را، انواع
افزارمندان را بر قایق سوار کردم.
No comments:
Post a Comment